Saturday, October 10, 2009

چهارشنبه 18 شوال 1430هـ - 07 اکتبر 2009م
وزیر بهداشت کابینه احمدی نژاد نمی تواند بدون اجازه همسرش به خارج برود

شیرین عبادی : زنان ایرانی از سرکوب نمی هراسند



شیرین عبادی

شیرین عبادی

دبی – العربیه نت

شیرین عبادی برنده جایزه نوبل صلح گفت : " برغم ميراث فرهنگی اجتماعی و تاريخی زنان ايرانی ، جمهوری اسلامی مقررات تبعيض آميزی ضد آنها اعمال کرده است."

عبادی درمقاله ای که امروز چهارشنبه 7 – 10 – 2009 درروزنامه گاردين تحت عنوان " زنان ايرانی از سرکوب نمی هراسند " منتشرکرد با اشاره به موفقیت های علمی واجتماعی زنان ایرانی گفت : " زنان اکنون بيشتر از مردان هم وطن خود تحصيل کرده اند به طوری که 60 درصد دانشجويان و تعداد زيادی از استادان دانشگاهها را زنان تشکيل می دهند."

به گفته او : " زنان ايرانی نيم قرن پيش يعنی زودتر از زنان سوئيسی حق رای داشتند ؛ زنان سوئيسی در سال 1971 ازچنين حقی برخوردار شدند وتوانستند عضو پارلمان شوند اما از آن زمان تاکنون زنان در پارلمان ایران حضور داشتند."

شیرین عبادی تاکید کرد : " حتی پارلمان کنونی که تندروها آن را تک قطبی کرده اند 13 نماينده زن دارد در دولت های مختلف در ايران زنان اغلب سمت های بلندپايه داشته اند حتی وزير بهداشت در کابينه محمود احمدی نژاد زن است."

او همچنین گفت : " برغم ميراث فرهنگی اجتماعی وتاريخی زنان ايرانی جمهوری اسلامی مقررات تبعيض آميزی ضد آنها اعمال کرده است به طوریکه يک مرد می تواند تا چهار زن داشته باشد وهر گاه اراده کند زنان خود را طلاق بدهد اما زنان از چنين حقی برخوردار نيستند و نمی توانند هر زمان که اراده کنند از همسر خود طلاق بگيرند."

عبادی تاکید کرد : " براساس قوانين اسلامی همچنين خون بهای زنان نصف خون بهای مردان است در محاکمات نيز شهادت يک مرد با شهادت دو زن برابری می کند زنان برای اشتغال به کار سفر يا ترک کشور نياز به اجازه همسرشان دارند واين قوانين مغاير نقش زنان در جامعه ايرانی است.

او همچنین گفت : " اگر وزير بهداشت بخواهد در نشست سازمان جهانی بهداشت شرکت کند بايد اجازه همسرش را بگيرد و معلوم نخواهد بود اگر همسرش اين اجازه را به وی ندهد چه بر سر کرسی خالی ايران در سازمان جهانی بهداشت می آيد."

به اعتقاد این وکیل دادگستری : " قوانينی که بر زنان ايران اعمال می شود با وضعيت آنها همخوانی ندارد زنان ايرانی راههای متفاوتی را برای مخالفت با اين تبعيص جنسی انتخاب کرده اند يکی از مهمترين آن مبارزه از طریق جمع آوری يک ميليون امضاء برای لغواين تبعيص است. "

عبادی اين اقدام را " مبارزه يک اعتراص مسالمت آميز" خواند وبا اشاره به سختگیری هایی که دولت علیه زنان انجام می دهد ، گفت: " متاسفانه دولت ايران آنرا نپذيرفته است بيش از 50 مبارز تحت پيگرد قانونی قرار داده وبعضی از آنها را از حقوق اجتماعی اوليه شان مانند سفر وترک کشورمحروم کرده است ."

به گفته او " يکی از اين احکام سخت درمورد خانم عاليه اقدام دوست صادر شده است که به سه سال حبس محکوم شد ؛وی يکی از فعالانی است که در ژوئن 2006 در حمايت از حقوق زنان در ميدان هفت تير تهران اعتراص کرد اين نوع احکام نتوانسته است از عزم زنان در تلاش برای بهره مندی از برابری حقوق يکسان با مردان کم کند."

او با اشاره به مشارکت گسترده زنان در اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران گفت : " درپی انتخابات ماه ژوئن زنان در همه گروههای سنی در تظاهرات شرکت کردند ونيروهای مسلح يک زن جوانی را به نام ندا کشتند."

عبادی تاکید کرد : " زنان در صف اول اين کشمکش بودند
."

مادران عزادار:تا آزادی زندانیان عقیدتی و مجازات جنایتکاران به اعتراض مسالمت آمیز ادامه می دهیم

Sun 04 10 2009 - 18:04

image

شبکه جنبش راه سبز(جرس):گردهمایی هفتگی مادران داغدار و عزادار ، شنبه چهارم مهرماه از ساعت 5 تا 6 عصر ، با حضور بیش از صد نفر از در پارک لاله تهران برگزار شد، و مادران عزادار طی نامه ای خطاب به مسئولان اعلام کردند"ما تا آزادی زندانیان عقیدتی و مجازات جنایتکاران به اعتراض مسالمت آمیز خود ادامه خواهیم داد و نخواهیم گذاشت خون پاک فرزندان مان پایمال و فراموش شود."

در این گردهمایی تعدادی از مادرانی که فرزندان شان در زندان هستند از جمله فاطمه گلگزی مادر منصور اسالو رئیس هیات مدیره سندیکای شرکت واحد که از 3 سال پیش زندانی است نیز حضور داشتند و شماری از فعالان جنبش زنان و تعدادی از زنان بازیگر هنرمند نیز مادران عزادار را همراهی می کردند .

در این گردهمایی نامه سرگشاده ای که مادران عزادار نوشته اند توزیع شد که در آن مادران عزادار خطاب به مسئولان نوشته اند"مسولان محترم! صدای مادران داغدار و عزادار را بشنوید."

مادران عزادار در این نامه با اشاره به اینکه"سه ماه از کشتار و زندان و شکنجه و تجاوز به فرزندان بی دفاع و بی گناه ما گذشت" نوشته اند که به رغم گذشت 3 ماه"حتی یک نفر به عنوان ، آمر، عامل و متجاوز به حقوق قانونی مردم ، به ما که سال هاست چشم انتظار آزادی، عدالت و برابری هستیم معرفی نشد."

آن ها در ادامه با طرح این پرسش از مسئولان که"آیا سکوت سرشار از فریاد حق طلبانه همراه با ناله و ضجه مادران به گوش شما نمی رسد؟" نوشته اند"سه ماه است که غروب هر شنبه در پارک لاله به رغم تهدیدهای پلیس گرد هم می آییم تا خون بهای فرزندان مان را با مجازات آمران و عاملان فجایع اخیر طلب کنیم، باشد که شاهد تکرار این جنایات نباشیم."

ماداران عزادار تاکید کرده اند"ما تا آزادی زندانیان عقیدتی و مجازات جنایتکاران به اعتراض مسالمت آمیز خود ادامه خواهیم داد و نخواهیم گذاشت خون پاک فرزندان مان پایمال و فراموش شود."

http://www.rahesabz.net/story/1988/

«اجازه دریافت جایزه را هم به فعالان زن نمی‌دهند»

لیدا حسینی‌نژاد
lida@radiozamaneh.com


روز شنبه سوم اکتبر (یازدهم مهرماه) جایزه‌ی «کوادریگا» طی مراسمی در برلین به کمپین «یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز» جنبش زنان ایران اهدا شد. رضوان مقدم، فعال حقوق زن و عضو کمپین، به نمایندگی از سوی کمپین، جایزه را دریافت کرد. در این مراسم علاوه بر مدعوین آلمانی، جمعی از ایرانیان نیز حضور داشتند. رضوان مقدم، فریبا داوودی مهاجر و ژاله‌ گوهری از فعالان حقوق زن هنگام دریافت جایزه، سخنرانی کردند

جایزه‌ی کوادریگا شامل مجموعه‌ای از جوایز است که هر سال به تعدادی از شخصیت‌های هنری، اجتماعی و سیاسی یا نمایندگان جنبش‌ها و سازمان‌های اجتماعی اهدا می‌شود. امسال هم علاوه بر کمپین یک میلیون امضا از ایران، واسلاو هاول، رییس‌جمهور سابق چک و میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق، به خاطر نقشی که در فروریزی دیوار برلین و تحولات پس از آن در اروپا داشتند، و هم‌چنین هنرمند و بازیگر آلمانی، ماریوس مولر وسترن‌هاگن، این جوایز را دریافت کردند. مراسم در سالن ویژه‌ای در ساختمان وزارت خارجه‌ی آلمان برگزار شد. سالنی که در آن قرارداد وحدت دوباره‌ی دو آلمان نیز به امضا رسیده بود

در همین خصوص، با رضوان مقدم گفت و گو کرده‌ام و ابتدا از او پرسیدم این جایزه شامل چه بخش‌هایی بوده

است و روند کاندیداتوری برای دریافت آن چگونه بوده است؟

جایزه‌ی کوادریگا مانند بسیاری جوایز دیگر شامل یک بخش معنوی و یک بخش مالی است. با توجه به این‌که ما ازدر رابطه با روند انتخاب افراد، ابتدا من از سوی سازمان اهداکننده‌ی جایزه و سخن‌گوی آن، خانم ماریا لوییزا برای دریافت جایزه کاندیدا شدم، ولی چون نبض تپنده‌ی کمپین را در داخل ایران می‌دانم، با دوستان فعال در ایران تماس گرفتم و پیشنهاد دادم سه نفر از سه نسل کمپین برای دریافت جایزه حضور داشته باشند. تلاش بسیار زیادی انجام دادیم که بتوانیم امکان حضور سه نفر را فراهم کنیم؛ ولی موفق نشدیم . متأسفانه به دلیل ستم بزرگی که در حق زن‌های جامعه‌ی ما، به‌خصوص فعالان حقوق زن صورت می‌گیرد، به آن‌ها اجازه داده نمی‌شود برای دریافت جایزه‌ای که به پاس خدماتشان به آن‌ها تعلق می‌گیرد، از کشورشان خارج شوند

اسامی خیلی از افرادی که برای شرکت در مراسم طرح می‌شد، ممنوع‌الخروج بودند و پاسپورتشان ضبط شده بود. برخی نیز احکام تعلیقی دارند. تعدادی هم در زندان هستند. به همین دلیل، متأسفانه نتوانستیم کسی را از داخل کشور در این‌جا داشته باشیم . اما روند کار ما، روندی دموکراتیک است و سعی می‌کنیم افرادی را با نظرخواهی از جمع برای دریافت جایزه تعیین کنیم. یادم هست که خانم عبادی در مصاحبه‌ای گفت: «کمپین با چراغ روشن حرکت می‌کند.» می‌خواهم بگویم که واقعاً همین طور است و کارهای ما شفاف است. سعی می‌کنیم در حد توانمان، با توجه به جو موجود و مسائلی که داریم، کارهایمان را درست و شفاف انجام بدهیم

در هر حال، من از سوی فعالان کمپین در داخل ایران مورد تأیید دوستان قرار گرفتم و این مسئولیت واقعاً بزرگ به من داده شد که برای دریافت این جایزه به برلین بروم

آیا این جایزه به ایران هم منتقل می‌شود؟

بله، در نهایت همه‌ی جوایز باید به ایران منتقل شود. چون این جایزه متعلق به همه‌ی زنان ایرانی‌ای است که برای رفع تبعیض و کسب حقوق برابر با مردان تلاش کرده‌اند؛ از گذشته تا امروزجای همه‌ی این جوایز در ایران است. اما از آن‌جایی که دوستان به من محبت و لطف دارند، قرار است این جایزه تا درست شدن شرایط برای انتقال آن به ایران، پیش من باشد که از بابت این لطف و اعتماد دوستان، از آنان ممنون هستم

این جایزه فعلاً این‌جا خواهد بود تا این که امیدوارم بتوانیم روزی با همکاری دوستان و سایر فعالان حقوق زنان، بنیادی را تأسیس کنیم و بخش کوچکی از آن را به موزه تبدیل کنیم و افتخارات کمپین و سایر فعالیت‌های جنبش زنان را در آن‌جا جمع‌آوری کنیم

دریافت این نوع جوایز در خارج از ایران، چه تأثیری روی فعالیت زنان در مبارزاتشان علیه تبعیض و برای تغییر قوانین دارد؟ چه سودی برای آنان دارد؟

پاداش همیشه یک تأثیر روانی دارد. حتی در تعلیم و تربیت هم برای ایجاد انگیزه، پاداش را در نظر می‌گیریم. کمپین یا افرادی که در هر حوزه‌ای فعال هستند، وقتی می‌بینند کارشان دیده می‌شود، انگیزه‌ی بیشتری پیدا می‌کنند و تلاش بیشتری می‌کنند. این یک بخش قضیه است

بخش دیگر آن که به نظر من از بخش اول مهم‌تر است، شناساندن کمپین به زنان دیگر کشورها است. چون در هرکدام از این مراسم در مورد این‌که «کمپین چیست و با چه مکانیسمی عمل می‌کند؟» صحبت می‌شود، زنان کشورهای دیگر با فعالیت زنان در ایران و نوع فعالیتشان آشنا می‌شوند . برخی از فعالان کشورهای دیگر ممکن است در آن جلسات حضور داشته باشند. اخبار این جلسات منعکس می‌شود و همه‌ی این‌ها می‌تواند نه فقط در کمپین، بلکه در کل جنبش زنان در جهان مؤثر واقع شود. بازتابی که دریافت چنین جوایزی دارد، روی کسب حقوق برابر برای همه‌ی زنان دنیا تأثیر خواهد داشت؛ و نه فقط کمپین.

در حال حاضر، همبستگی منطقه‌ای و بین‌المللی جنبش زنان ایران در چه حد است؟ با توجه به تأثیری که این گونه جوایز در شناساندن و ایجاد ارتباط میان فعالین زنان در کشورهای مختلف می‌تواند داشته باشد

به اعتقاد من، هر چند مسأله‌ی نابرابری زن و مرد متأسفانه در سطح دنیا مطرح است، ولی در منطقه‌‌ی ما به دلیل حضور حکومت‌های کم‌تر دموکرات، حقوق زنان بیشتر ضایع می‌شود. اگرچه در کشورهای پیشرفته‌ی دنیا نیز زنان هم‌چنان به آن برابری که باید، دست پیدا نکرده‌اند. اما این‌که ما در منطقه بتوانیم با سایر زنان منطقه و خواهران خودمان، کنفرانس‌های منطقه‌ای داشته باشیم، تبادل تجربه کنیم و دستاوردهایی را که هر کدام داشته‌ایم به هم‌دیگر منتقل کنیم، همه می‌توانند مؤثر باشند

این جوایز چون اسم کمپین را مطرح می‌کند، منطقه می‌تواند حساسیت بیشتری به آن نشان بدهد و در صورتی که آقایان اجازه و امکان شرکت در کنفرانس‌های منطقه‌ای یا جهانی را به خانم‌ها بدهند، اگر پاسپورت‌های ما را نگیرند و مانند خانم عالیه اقدام‌دوست (که فقط به جرم برابری‌خواهی، حکم سه سال زندان برایش تعیین کرده‌اند) دست و پای ما را نبندند، می‌توانیم با زنان منطقه تبادل تجربه داشته باشیم

در حال حاضر و با گسترش حرکات اعتراضی پس از انتخابات و شکل‌گیری جنبش سبز، فعالیت‌های اجتماعی زنان، به‌ویژه کمپین یک میلیون امضا را چگونه می‌بینید؟ و این فعالیت‌ها به چه صورت امکان ادامه یافتن خواهد داشت؟

من ماهیت جنبشی را که پس از انتخابات شکل گرفته و نام جنبش سبز به خود گرفته است، دموکراسی‌خواهی می‌‌دانم . مردم ایران در انتخابات شرکت کردند که بتوانند تغییری در وضع موجود ایجاد کنند. چرا که مردم به شدت از وضعیت موجود ناراضی هستند. دموکراسی در کشور ما نیست. انتخابات ما، انتخابات سالم و درستی نیست. به همین دلیل و در اعتراض به این انتخابات ناسالم، مردم به خیابان‌ها ریختند. پیش از آن نیز انگیزه‌ی مردم برای شرکت در انتخابات این بود که بتوانند از شرایط موجود، دریچه‌ی کوچکی را به سوی دموکراسی باز کنند. گرچه روند انتخابات در همان آغاز با رد صلاحیت‌های گسترده‌ای که شد، غیر دموکراتیک بود؛ یعنی از آن همه کاندیدا که تعدادی از زنان را نیز شامل می‌شدند، همه رد صلاحیت شدند و فقط چهار گزینه ماند. در ارتباط با رابطه‌ی کمپین و اساساً کل جنبش زنان با جنبش سبز، اول این توضیح را بدهم که علی‌رغم این که یکی از اعضای اولیه‌ی کمپین یک میلیون امضا هستم، اما جنبش زنان ایران را منحصر به کمپین نمی‌بینم و فکر می‌کنم فعالیت زنان در ایران بسیار فراتر از کار ماست. ولی کمپین برجسته‌ترین کاری است که ما تا کنون انجام داده‌ایم

خواست‌های زنان، خواست‌هایی نیست که با تغییر حکومت کنار گذاشته شود. ما تا زمانی که به خواست‌هایمان نرسیم، دست از مبارزه برنمی‌داریم. برای ما این مهم است که حقوق برابر با مردان داشته باشیم . جنبش دموکراسی‌خواهی خواست ما نیز هست و برای ما در رأس همه‌ی امور قرار دارد؛ اما خواست‌های ویژه‌ی خودمان را هم داریم و برای رسیدن به این خواست‌ها تلاش می‌کنیم . بنابراین در حالی که در کنار مردم هستیم، شعارهای خاص خودمان را هم باید مطرح کنیم. جنبش برابری‌خواهی‌مان را تعطیل نمی‌کنیم و این جنبش برابری‌خواهی هم‌چنان در کنار جنبش دموکراسی‌خواهی خواهد ماند؛ چرا که این دو از هم جدا نیستند و دموکراسی بدون برابری‌خواهی اصلا معنا ندارد



ویدئو کلیپی از مادر سهراب اعرابی در شورای شهر تهران
گفتگوی تلفنی صدای آمریکا با مادر اشکان سهرابی
تصاویری از نهمین تظاهرات همبستگی زنان ایرانی شهر کلن/آلمان
با مادران عزادار ایران


13September 2009


فیلمی از همبستگی با مادران عزادار در شهر وین/اتریش
فیلمی از همبستگی با مادران عزادار در شهر هامبورگ/آلمان

دعوت جمعی از مادران هامبورگ


Mon / 05 10 2009 / 23:12
    برای همدلی و همبستگی با مادران، همسران و فرزندانی که در سوگ عزیزان خود نشسته‌اند و یا در پشت درهای مخوف زندانهای ایران در انتظار آزادیشان هستند
هموطنان گرامی
برای همدلی و همبستگی با مادران، همسران و فرزندانی که در سوگ عزیزان خود نشسته‌اند و یا در پشت درهای مخوف زندانهای ایران در انتظار آزادیشان هستند، و یا با بی‌صبری و التهاب به دنبال کوچکترین خبری از جگر گوشه‌های مفقودالاثر‌شان لحظه‌‌‌‌‌‌‌ها را که به بلندی روزهاست طی می‌کنند با پوشیدن لباس عزا دور هم جمع شده و به آنان بگویم که علیرغم فاصلۀ زیاد و در این سوی آبها در غمشان شریک هستیم و در آرزوی آزادی و شنیدن خبری از عزیزانشان لحظه‌ها را می‌شماریم.

دیدار ما هر شنبه
مکان: Ida-Ehre- Platz Mönckeberg Str
روبروی کارشتات مرکزی

زمان: 15:30 تا 16:30
جمعی از مادران مقیم هامبورگ
ترانه ای تقدیم ندا ها و سهراب ها . اجرای برنامه از افسانه صادقی در بزرگداشت نداها در شهر کلن آلمان
شعر مرثیه تیرماه از شمس لنگرودی

چنان است امروز

كه مرگ شرمزده
از مرگ آوران به خيابان ها مى گريزد
و همهمه يى كه نيمه شبان مخفيانه در آفاق مى پيچد
پايكوبى مردگان است
كه ورودِ تابناك تو را ديده اند.
و تو اكنون بر درگاه ايستاده يى
و به خشنودى در چهره ى حلاج مى نگرى
كه به روى تو لبخند مى زند.
تو جاودانه شدى
و جاودانگى تاوان مرگ به حيات است
كه به نام او شما را
از كف زندگى دزديدند.

پس اين فرشتگان به چه كارى مشغولند
كه مثل پرندگان راست راست مى چرخند در هوا
سر ماه
حقوق شان را مى گيرند
پس اين فرشتگان به چه كارى مشغولند
كه مرگ تو را نديدند.
كاش پر و بال شان در آتش آفتاب تير بسوزد
ما با ذغال شان
شعار خيابانى بنويسيم.
پس اين فرشتگان پير شده
جز جاسوسى ما
به چه كارِ بدِ ديگرى مشغولند
كه فرياد ما به گوش كسى نمى رسد
پس نام
چندان فرقى نمى كرد
اميرآباد، كارگر.
كاكتوس فراوانى ديده ام
كه پرندگان كويرى را
در سينه ى خارآكندى جاى مى دهند
گل سرخى مسموم، مسموم ديده ام
كه حنجره ات را سوراخ كرده بود.
اميرآباد، كارگر
اميرآباد، كارگر.
از پس باريدن است
كه تاول ابرهاى اسيدى
بر تن مان آشكار مى شود.
ما را ببخش خيابان بلندم كه چراغ هايت در قطرات خون روشن مى شوند.
اميرآباد، كارگر
اميرآباد، كارگر
من كه تو را خيابان ندا مى خوانم..
شعر مرثیه برای ندا از شمس لنگرودی با صدای شاعر، ویدئو کلیپ به همراه نقاشی علیرضا درویش در مراسم چهلم ندا در شهر کلن

ترسى ندارم
دوربينم را چند روزى امان دهيد تا گزارشى بي‌پرده پيش رويتان بگذارم
رخشان بني‌اعتماد



http://www.roshangari.net/
ترسى ندارم كه در وانفساى اين دوران پرتوطئه به هر تهمتى منتسب شوم.
ترسى ندارم كه به جرم مشوش كردن اذهان عمومي، متهمم كنيد ولى نمي‌توانيد منكر شويد كه من يك مادرم، نه فقط مادر ,تنديس و بارانم,، مادر همه جوانانى كه از سال‌هاى دور از دريچه فيلم‌هايم، مادران خود را در قالب شخصيت‌هاى ,طوبا,، ,گيلانه, و ,فروغ,، ,نرگس,، ,سيما, و... ديده‌اند. مادر همه آنانى كه در همه اين سال‌ها مرا به حريم خلوتشان پذيرفتند و از رنج‌ها و فريادهاى فروخورده‌شان گفتند و گفتند تا بتوانم جانمايه دردهايشان را در فيلم‌هايم تصوير كنم. به حرمت يك عمر اعتماد همه مخاطبانم، اين حق را بر خود قائلم كه به دادخواهى مادرانى كه در اين شرايط بحران زده، بي‌پناه و دست از همه جا كوتاه يا در سوگ‌ جوانان از دست رفته‌شان خاك بر سر گرفته‌اند يا حيران و وحشت‌زده به دنبال پيدا كردن ردى از جگر گوشه‌هايشان در شهر سرگردانند، اين نامه سرگشاده را بنويسم كه، هيچ قانوني، هيچ مصلحتي، هيچ سياستى نمي‌تواند توجيه اين درد بر مادران اين سرزمين باشد. در شرايطى كه هيچ رسانه‌اى براى خبررسانى واقعيت‌ها و هيچ مسوولى پاسخگوى دلهره‌هاى كشنده خانواده‌ها نيست، چگونه مي‌توان از خبر يا توهم مرگ و رنج دختران و پسران دستگير شده بر خود نلرزيد. دوربينم را چند روزى امان دهيد تا گزارشى بي‌پرده پيش رويتان بگذارم، شايد به واقع نمي‌دانيد كه زير پوست شهر چه مي‌گذرد؟

هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان به تنهایی برای ندای ایران سوگواری کرد

تصویر، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران

8 مرداد ماه 1388- به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، امروز تجمع مسالمت آمیز هزاران نفر از مردم تهران در قطعه 257 بهشت زهرا که به مناسبت چهلمین روز کشته شدن ندا برگزار شده بود، به خشونت کشیده شد و نیروهای انتظامی امنیتی مانع پیاده شدن آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی از ماشین و حضور آنها در مراسم شدند. مادر ندا آقا سلطان؛ هاجر رستمی مطلق، که قبلا اعلام کرده بود که برای اولین بار مراسم عزاداری ندا را به مناسبت چهلمین روز درگذشتش بر سر مزار او برگزار خواهد کرد، در آخرین ساعات شب گذشته اعلام کرد که به دلایلی خود و خانواده اش به بهشت زهرا نخواهند رفت

طبق اطلاعات رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، حتی مادر ندا همچنان به دلایلی در محل کشته شدن ندا، که هر پنجشنبه در آنجا حاضر می شود و شمع روشن می کند، حضور نیافته اما در پارک نزدیک محل زندگی خود رفته و به یاد دخترش شمع روشن کرده است

در طی چندین هفته گذشته، مردمی که هر روزه اجساد عزیرانشان را تحویل می گیرند بی آنکه کسی پاسخگوی مرگ آنها باشد، درصدد برگزاری مراسم عزاداری بودند و به مناسبت چهلمین روز درگذشت ندا آقا سلطان از طریق شبکه های اجتماعی برای حضور بر سر مزار او با هم قرار گذاشته بودند. آقایان موسوی و کروبی که تقاضای آنها برای گرفتن مجوز برگزاری مراسم عزاداری بدون سخنرانی و شعار با مخالفت وزارت کشور مواجه شده بود اعلام کرده بودند که در مراسم چهلم ندا آقا سلطان شرکت خواهند کرد. طبق گزارش های رسیده به کمپین بین المللی حقوق بشر نیروهای انتظامی و امنیتی که از ساعت ها پیش از برگزاری مراسم تمام محوطه بهشت زهرا را پر کرده بودند، با تهدید از حضور آنها در میان مردم جلوگیری کردند

مراسمی شایسته ندا و سهراب در کلن

مراسم چهلمین روز جان باختن ندا آقا سلطان، همراه با یادی از سهراب اعرابی و سایر قربانیان اعتراضات مسالمت آمیز دو ماه اخیر ایران، شامگاه پنجشنبه ۸ مرداد، با حضور حدود ۴۰۰ ایرانی در کلن برگزار شد.

حدود ۴۰۰ زن و مرد ایرانی، از نوجوان گرفته تا خانم کهنسالی که بر صندلی چرخدار نشسته بود، از کلن و شهرهای اطراف آمده بودند تا با زنده نگهداشتن نام و خاطره‌ی کشته‌شدگان هفته‌های اخیر، همبستگی خود را با خانواده‌های داغدار آنان و هم‌میهنان خود در داخل کشور نشان بدهند.

صدای مادر ندا و سیمین بهبهانی

مراسم، با پخش ترانه‌ی تازه‌ای که برای ندا آقاسلطان ساخته شده بود، آغاز شد، با فرونشستن آخرین بند ‌ترانه، صدای مادر ندا در سالن طنین افکند که در یک مصاحبه‌ی تلفنی از هم‌میهنان خود در داخل و خارج از کشور، به خاطر همدلی‌ها و همدردی‌هاشان، تشکر می‌کرد و شرحی از روزگار خانواده‌ی خود می‌داد. او می‌گفت که ندا، نه اهل سیاست که عاشق هنر بود.

صدای مادر ندا که فروکاست، در حالی که عکس‌هائی از سیمین بهبهانی بر صفحه‌ی بزرگ کنار صحنه یکی پس از دیگری آشکار می‌شد، این صدای گاه اندوهگین، گاه خشمگین و گاه طغیانگر سیمین بهبهانی بود که فضای سالن را پرکرد. صدای سیمین، گزارش دژخوئی و سرکوب می‌داد، از سپردن اختیار زندان‌ها به مشتی نادان می‌گفت و با این آرزو به پایان می‌رسید که مردم ایران هرچه زودتر به خواست‌های برحق خود برسند و اوضاع کشور آرام شود.

آخرین تصویر سیمین بهبهانی جای خود را به عکسی از او در کنار داریوش اقبالی، خواننده‌ی نام‌آشنای ایرانی داد که این روزها با اجرائی برانگیزنده و زیبا از غزل "دوباره می‌سازمت وطن" سیمین، خونی نو در رگ موسیقی حماسی ایران جاری کرده است.

رضا مقصدی، یاد شاملو

رضا مقصدی: شعری برای ندا و شعری برای سهراب رضا مقصدی: شعری برای ندا و شعری برای سهراب

بعد، رضا مقصدی، شاعر ایرانی مقیم کلن، بر صحنه ظاهر شد. او، چند روزی پس از نهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، تکه‌هائی از شعر معروف "دهانت را می‌بویند" را خواند تا توضیح دهد که آنچه در این شعر بامداد بیان می‌شود، چقدر بازتابنده فضای سیاسی و اجتماعی سی سال اخیر ایران است. مقصدی سپس سه شعر خود را برای جمع خواند که یکی از آن‌ها خطاب به ندا و دیگری، با گوشه چشمی به روایت فردوسی از سهراب و تهمینه، برای سهراب اعرابی سروده شده بود

زنان کهنسال دوشادوش جوانان

بعد از یک تنفس ۲۰ دقیقه‌ای، صدای یک زن ۶۷ ساله از ایران پخش شد که در یک مکالمه‌ی تلفنی با خارج از کشور، لحظه‌های بیم و خطر و شور و امید را از خیابان‌های تهران گزارش می‌داد. کیفیت صدای ضبط شده بد بود و به زحمت می‌شد جملات این زن را فهمید. صاحب صدا، گاه برافروخته، گاه بغض‌آلوده و گاه در میان هق هق شدید گریه، از سرکوب خشن جوانان ایران روایت می‌کرد و می‌گفت که همراه با دو تن از زنان دوست خود که ۷۰ و ۷۳ ساله‌اند، دوشادوش جوانان به خیابان می‌رود تا بساط ظلم برچیده شود

زنان کلن و مادران صلح

تونیا ولی‌اوغلی، یکی از سازمان‌دهندگان برنامه، متن پیام رخشان بنی‌اعتماد را خواند که در آن فیلمساز مطرح ایرانی گفته است: به من اندکی وقت بدهید تا نشان بدهم که در خیابان‌های ایران چه می‌گذرد. تونیا ولی‌اوغلی سپس اطلاع داد که گروهی از زنان ایرانی، اکنون چند هفته است که حدود نیمروز یکشنبه‌ی هر هفته در برابر کلیسای جامع کلن در همبستگی با مادران صلح ایران گردهم می‌آیند، شمع سیاه بر می‌افروزند و می‌کوشند افکار عمومی مردم آلمان را با ستمی که بر مادران داغدار ایرانی می‌رود، آشنا کنند

ناصر کاخساز: تقدم آزادی بر عدالت

افسانه صادقی:ترانه سرودهائی برای ندا و مادرانی که  پیراهن خونین فرزندان خود را  تحویل می‌گیرند افسانه صادقی: ترانه سرودهائی برای ندا و مادرانی که پیراهن خونین فرزندان خود را تحویل می‌گیرند

ناصر کاخساز، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، سخنران این نشست بود که به کوتاهی و انسجام، از تحزب عمودی در جوامع استبدادی مثل ایران و تحزب افقی در جوامع دموکراتیک سخن گفت

او با تحلیلی جامعه‌شناسانه از تحولات اخیر ایران، توضیح داد که اگر سازمان‌های سیاسی عمودی ما در گذشته زیر سقف تقدم عدالت بر آزادی حرکت می‌کردند، جنبش افقی امروز، زیر سقف تقدم آزادی بر عدالت جاری است و نیروهای خارج از کشور، تنها با درک واقعیات این جنبش است که می‌توانند در پیشبرد آن سهم داشته باشند

ندای صلح و آزادی

پس از کاخساز، شقایق و خورشید، دو دختر جوان ایرانی با اجرای چند قطعه موسیقی به زبان انگلیسی تحسین جمع را برانگیختند. حسن ختام نشست هم، افسانه صادقی بود. او به رغم ضعف‌های تکنیکی سالن، با صدای پرحجم، احساس عمیق و اجرای درونی شده‌ی متن- ترانه‌هائی از بهنام باوندپور، جمعیت را مسحور کرد و بارها به شدت مورد تشویق قرار گرفت. به‌ویژه دو ترانه‌ی "مادر" و "ندای صلح و آزادی" بسیار اثرگذار اجرا شدند. "مادر" روایت حال زنی است که در برابر زندان لباس فرزند اعدام شده‌اش را به وی تحویل می‌دهند و "ندای صلح و آزادی" ترانه‌ی جانداری است که باوندپور با یاد و نام ندا سروده و افسانه صادقی با یک هفته سخت‌کوشی، آن را برای اجرا آماده کرده است. این ترانه بدون ارکستر اجرا شد، اما صدای پشت صحنه، چنان فضاسازی پرحجمی داشت که احساس می‌شد گروهی از همسرایان و نوازندگان، بدون آنکه دیده شوند، افسانه را در این کار همراهی می‌کنند، اجرائی تکان دهنده و آسمانی

نویسنده: جواد طالعی

تحریریه: کیواندخت قهاری

Friday, October 9, 2009

شعري از پرتو نوري علاء/ آمريكا- براي مادران عزادار

همدلی ، همدردی و همزبانی با مادران سوگوار ایران

ثبت می کنم...

درازدحام ِ خاکستری ی اتاقی شوم

میان این همه عکس، تن ِ بی جان

به جستجوی تو دیوانه وار می گردم؛

ای که شب و روز در پی ات بودم

کاش این جا پیدایت نکنم

کاش مثل همیشه دست به سَرَم می کردند.

در عکسی مات، دستی تکان می خورَد

رنگ می گیرد هاله چرکمُرد ِ چراغی کم سو

و چشمی خیره مانده به من

پلک می زند.

صورتی شکُفته در مسیر ِ صبح

زانوانم را می لرزاند،

شیون ناگفته هایم به دیوارها می پاشد؛

آه.... این فرزند من است

که دهان ِ گشوده به لبخندش

هنوز بوی شیر می دهد.

دلبندم! کی غافل ماندم من

که گلوله ای از کمین گاه

سرخ گلی ابدی در قلب ات کاشت؟

من که بیدار- خواب، تا نیمه های شب

بر بالین ات می نشستم

مبادا نیش حشره ای یا صدای زنجره ای

خواب ِ آرامت را بیآشوبد؛

کجا گمانم بود نازکآرای تنت

به سوزش ِ دردی چنین، خو کند!

دست هایت پناه شاپرک ها بود وُ آزادی

و حَربه ات، فقط کلمه.

بی باک و بی نوبت سینه سپر کردی

و آن که هلاکت کرد

کمترازحیوانی موذی بود

با خنجری درمُشت، خزیده در پَسَله ای.

آیا پاسخ ِ کلام، شکنجه است و گلوله؟

نه، گریه نمی کنم،

به دنبالت، سَر به کوچه نمی گذارم

نزدیک تر از نَفَس، به توأم.

لمحه ای سر بر دامنم بگذار

که هنوز بوی زخم ِ شانه های تو را دارد.

سر بر دامنم بگذار تا با خُنکای دستانم

پیشانی بلند ِ تبدارت را نوازش کنم

و پیکر خونین ات را

با اشک ِ مادران سوگوار.

می دانم، خاک ِ خوب

گل های سرخ و گیاهان سبز می زاید؛

آنگونه که من، آبستن ِ تو بودم.

ای پیکره های بی جان ِ معصوم!

به بستر ِ خالی تان سوگند،

داد شما را می ستانیم؛

ما، مادران صلح، مادران عزا

که غروب هر شنبه، در پارک های شهر

- بی اعتنا به چشم پُرهراس ِ بیگانه -

در سکوت، با سفره ی خورشید

به دیدارتان می آییم.

اینک برخیزید! به پیشبازتان آمده اند

عاشق ترین دختران و پسران ِ تموز

دست در دست هم، در حلقه هزاران ستاره

با برگی سبز وُ نیلوفری کبود.

برخیزید!

ای که نامت تان، پژواک اسطوره

و کمان ِ رنگین ِ راه تان

ثبت است بر مدار ِ آزادی.

------------------------

پرتو نوری علا

لس آنجلس/ بیستم جولای 2009


مادران عزادار در رشت این هفته نیز همگام با مادران عزادار تهران در یکی از پارک های رشت، با نماد های عزاداری گرد آمدند.

در این برنامه که روز شنبه برای سومین هفته متوالی در رشت برگزار شد، مادران سیاهپوش با گره زدن روبانهای سیاه به بوته ها و درختان پارک یاد شهدای اعت

مادران عزادار در رشت این هفته نیز همگام با مادران عزادار تهران در یکی از پارک های رشت، با نماد های عزاداری گرد آمدند.

در این برنامه که روز شنبه برای سومین هفته متوالی در رشت برگزار شد، مادران سیاهپوش با گره زدن روبانهای سیاه به بوته ها و درختان پارک یاد شهدای اعتراضات اخیر را گرامی داشتند.

این مادران که همگام و هم زمان با مادران تهران بین ساعت 7 تا 8 غروب شنبه، در پارک تجمع کرده بودند، قصد دارند تا شناسایی و مجازات آمران و عاملان شهادت شهدای اخیر این حرکت اعتراضی را ادامه دهند

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مرداد 1388ساعت 9:3 توسط مادران عزادار | 4 نظر

.


همبستگی با مادران عزادار ایران در میدان برا شهر ورونا ایتالیا-شنبه 31 مرداد

از سایت روزنامه آرنا ورونا
یکشنبه 23 اوت
در ایران بدون دلیل می کشند
مرگ ناحق در برون مرز ها هم درد مآفریند
تقریبأ بیست زن در میدان برا در شهر ورونا در یک گردهم آئی در سکوت ,به درخواست برنده جایزه صلح نوبل شیرین عبادی پاسخ گفتند و به این طریق درست در ساعتی که درایران مادران عزادار که فرزندانشان بعد از انتخابات در راه پیمائی های مسالمت آمیز در تهران و شهرستان ها کشته شده اند و هر شنبه شب از ساعت 7 تا 8 در یک پارک دور هم جمع میشوند و در سکوت فریادشان را به رهگذران نشان می دهند, آنان نیز در ساعت 7 تا 8 شنبه شب این گرد هم آئی رادر میدان برا برگزار نمودند.
«ما به این دلیل اینجا هستیم که به مادران عزادار ایران بگوئیم که در غم آنها شریک هستیم و اینکه احساس تنهائی نکنند»
این از سخنان تیتزیانا والپیانا نماینده سابق پارلمان ایتالیاست که از بانیان این گرد هم آئی می باشد

ماریا گنچ میگوید
«همه زنان دنیا باید آزاد باشند»

دکترماریاگنچ مسئول انجمن فیلو آریانا میگوید برای من خیلی آسان است که خودم رادر میان این زنان بیابم آنان زنان مدرنی هستند که در خیابان به تو سلام می کنند از تو مهمان نوازی می کنند,وقتی چادر را از سر بر میدارند شلوار جین به پا دارند
ام تی وی نگاه می کننداز اینترنت استفاده می کنند و کتابهائی را می خوانند که ما می خوانیم و بالاتر از همه شجاع هستند
با خطر زندان, کتک خوردن و شکنجه دست بگریبان هستنندو با این وجود می خواهند دردشان را فریاد بکشند ولی در سکوت برای فرزندان کشته شده اشان گریه می کنند.
فجایع ایران بیش ازآن است که بشود تصورکرد.
صبری فعال حقوق زنان که از سی سال پیش در ایتالیا زندگی می کند و همیشه فعال در مسائل هم وطنانش می باشد می گوید که مردم بعد از انتخابات به خیابان ها رفتند تا نظرشان را به طور مسالمت آمیز در مورد عدم قبول نتایج بیان کنند
در جواب گلوله دریافت کردنندو آن هائی هم که جان سالم بدربردنند در روزهای بعد دستگیر شدند.
سهراب اعرابی19 ساله در نزدیکی خانه اش دستگیر شد
کتک خورد و شکنجه شد وکشته شد و تعداد زیادی دیگر از شهیدان به همین روش . کیانوش آسا هم همینطور و به قول خودش برای مجرم بودن سه اتهام را همیشه با خود همراه داشت , کرد بودن,دانشجو بودن و سنّی بودن.

این گرد هم آئی ها در شهرهای پادوا بولونیا,رم,جنواودر کشورهای آمریکا,سوئد و آلمان نیز انجام شده است
«الان که خانواده ها یواش یواش جنازه فرزندان گم شده در بعد از انتخابات را دریافت می کنند معلوم میشود که شماره کشته شده گان خیلی بیشتر از آن چیزی است که دولت اعلام کرده است»
این از سخنان شیرین عبادی است که در سفر کوتاهی که در 4 جولای به ورونا داشت گفته است

حقیقت را برای همیشه نمیشود مخفی کرد.
هرروز که میگذرد این فجایع به چشم مردم ایران و جهان آشکار تر میشوند»

+ نوشته شده در دوشنبه دوم شهریور 1388ساعت 11:59 توسط مادران عزادار | نظر بدهید



+ نوشته شده در دوشنبه دوم شهریور 1388ساعت 12:37 توسط مادران عزادار | یک نظر

شامگاه روز گذشته 31 تیرماه تعدادی از مادران کمپین یک میلیون امضا و فعالان جنبش زنان، به دیدار مادر ندا آقاسلطان رفتند تا ضمن تسلیت به او بگویند چهلم ندا در کنارشان خواهند بودو حق خواهی را پاس خواهند داشت، به او بگویند که سال هاست این جنبش برای حق خواهی اش تلاش می کند، برای برابری خواهی به زندان می رود وعلیه تبعیض فریاد می زند و هم اکنون نیز فرزندانی را در بند دارد. مادر ندا روز پنجشنبه 8 مرداد ساعت 5 بر مزار دخترش خواهد بود

مادر ندا از فرزند شهیدش چنین یاد کرد: "27 سال داشت از کودکی خاص بود و ارتباط نزدیکی با خدا داشت، آواز می خواند و اهل موسیقی بود و کتاب های فلسفی و چرایی های زندگی اش پایانی نداشت. همین چرایی ها او را به رشته ی الهیات کشاند اما بعد از مدتی از این رشته انصراف داد و مطالعاتش را به صورت فردی پی گرفت. ندا بسیار جسور و شجاع بود و از کودکی در مقابل هیچ حرف زوری سر فرود نمی آورد. همین ویژگی اش او را به خیابان کشاند"

ساعتی بعد مادران داغدار سهراب اعرابی و اشکان سهرابی که خود فرزندان حق طلب شان را در این مبارزه مدنی از دست داده بودند و همچنین زنان فعال جبهه مشارکت که همسران دربند دارند به دیدار این مادر داغدار آمدند و در فضایی آکنده از اشک و اندوه مادران داغدیده ی سه شهید در کنار هم و مقابل حضار نشستند

مادر شهید اشکان سهرابی از چگونگی مرگ فرزند عزیزش گفت: " بیایید بپرسید. این بچه خیلی سر به زیر بود. من خانه بودم شام درست می کردم. اشکان گفت می روم خانه ی دوستم وزود برمی گردم. با دلشوره گفتم زود بیا خیابان شلوغ است. چند دقیقه نگذشته بود که دوستش آشفته حال آمد و گفت به خدا من ندیدم چه شد اما اشکان را زدند. گفتم کی گفت نمی دانم فقط دیدم که اشکان را زدند. خودم را سرآسیمه رساندم فقط گفت مادر سوختم. با موتوری که می آمد او را به بیمارستان رساندیم. در بیمارستان چند ثانیه از پشت در دیدمش. ده دقیقه بعد در بیمارستان شهید شد"

پروین فهیمی مادر شهید سهراب اعرابی هم شهادت فرزندش را روایت کرد و گفت شما خوش شانس تر بودید. روزی که در آگاهی شاپور عکس سهراب را شناسایی کردیم یک ماه از سرگردانی من در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین می گذشت. من می رفتم که سهراب را پیدا کنم و عکس او را به هر زندانی که آزاد می شد نشان می دادم شاید خبری از پسرم داشته باشد. روزهای آخر وحشت کرده بودم که این طولانی شدن و بی خبری و تلفن نزدن دلیلی دارد در تمام این مدت به هر جا می توانستم سر زدم و نامه دادم اما هیچ کسی پاسخ گو نبود و می گفتند زندان است و زنگ می زند. مرا آزار دادند. شکنجه ی روحی دادند"

مادر ندا از روز شهادت ندا و روزهای بعد از آن سخن گفت: "روزهای پیش از آن حادثه گفت که همه ی ما دیدیم و شنیدیم. ندا تا چند دقیق پیش از حادثه تلفنی با ما در تماس بود. مدت کوتاهی بعد از آخرین تماس استاد ندا با ما تماس گرفت و گفت پای ندا تیر خورده و به بیمارستان شریعتی منتقل شده است. ما به سرعت خود را به بیمارستان رساندیم و استاد موسیقی ندا را دیدیم که سراسر لباس اش غرق در خون است و بعد گفتند کتف اش گلوله خورده و کم کم متوجه مان کردند که پیش از رسیدن به بیمارستان به شهادت رسیده است. مادر ندا گفت که مسئولان پزشک قانونی اجازه خواستند که از مغز استخوان ندا برای پیوند دیگری استفاده کنند که موافقت کردیم. اما خبر شهادت ندا به سرعت منتقل شد. ما سکوت کردیم که بتوانیم جنازه ی او را تحویل بگیریم و صبح روز یک شنبه در پزشک قانونی بهشت زهرا جنازه ی او را به ما تحویل دادند. در تمام این مدت به طور مداوم ماموران و پلیس آمد و شد داشتند اما برخوردشان بسیار محترمانه بود اما اصرار داشتند که قاتل ندا را پیدا کنند به همین منظور تعداد زیادی از دوستان و اعضای خانواده را مورد پرسش و بازجویی قرار می دادند تا قاتل را پیدا کنند اما برای ما مهم نبود فقط می خواستیم با این شرایط کنار بیاییم

ما خیلی مراسم و برنامه های عمومی اعلام نکردیم که برای مردم اسباب دردسر نشود. برای مراسم ختم به چند مسجد مراجعه کردیم. از جمله مسجد رضا در میدان نیلوفر و چند مسجد دیگر که هیأت امنای مسجد موافقت نکردند

مسجد امام جعفر صادق بالای پل سید خندان موافقت کرد.. ما هشت و نیم شب اعلامیه را چاپ کردیم و ساعت دوازده و نیم متوجه شدیم که خبر در اینترنت پخش شده است. در عین حال به این دلیل که می دانستیم در مراسم تعداد زیادی شرکت خواهند کرد نگران شدیم که مبادا تعداد دیگری از جوانان در این برنامه بازداشت و یا کشته شوند و به همین دلیل مراسم را لغو کردیم. البته مطمئن هم نبودیم که اجازه ی برگزاری این مراسم داده می شد یا نه چون برای شب هفت هیچ مسجدی به ما اجازه ی برگزاری مراسم را نداد و تنها در بهشت زهرا یک تالار برای صرف شام موافقت کرد اما بعد از نیم ساعت از حراست بهشت زهرا با ما تماس گرفتند و نامه ای نشان دادند که بر اساس آن هیچ کدام از کسانی که در درگیری های بعد از انتخابات کشته شده اند حق برگزاری مراسم را ندارند. این حکم کلی و از طرف وزارت اطلاعات بود که به تمام مساجد ابلاغ شده بود. در مواردی هم شرایط بسیار سختی گذاشته بودند که خانواده ی کشته شدگان باید سه جواز کسب و تعهد نامه می گذاشتند که اگر مردم بیایند اتفاقی نمی افتد. سنگ های بزرگی می انداختند که خانواده ها از برگزاری هر مراسمی منصرف شوند. بعد از مدتی در مقابل سوال ماموران و کارآگاهانی که می گفتند به دنبال قاتل ندا هستند گفتیم ما از شما نمی خواهیم قاتل را معرفی کنید و با این روحیه ی نامساعد به حال خود رهایمان کنید. سهراب را چه کسی کشت؟ اشکان را چه کسی کشت؟

زمانی که ما به مزار ندا می رفتیم با ما کاری نداشتند اما با کسانی که خارج از اعضای خانواده به مزار ندا می رفتند برخورد می شد و در مواردی حتا با یکی از بستگان ما را که سر مزار ندا رفته بود برخورد کرده بودند که چرا می آیی و سر خاک ندا می نشینی.

خانواده ندا شایعاتی را که در مورد حضور پدر ندا در صدا وسیما و یا فرودگاه مطرح شده بود را تکذیب کردند و گفتند تا به حال با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرده اند

تا سپیدی چند ندا فاصله است؟

ساعتی بعد حمید پناهی استاد موسیقی ندا آقا سلطان به جمع سوگواران پیوست و روایت خود را از لحظه ی شهادت ندا چنین توصیف کرد: "پیش از این حادثه ما می گفتیم و می خندیدیم تا زمانی که بعد از درگیری در خیابان و شلیک گاز اشک آور به کوچه پناه بردیم. چشمانمان را مقابل آتش گرفتیم. ساعت دقیقا 18:10صدای کوتاه سفیر گلوله ای را شنیدیم و دیدم که ندا به روی زمین افتاد

پیش از مرگ فقط گفت: "آقای پناهی سو.." حتا سوختم را نتوانست کامل ادا کند. وقتی گفتم بمان سرش را تکان داد و گفتم دستم را فشار بده دستش را فشار داد.

حمید پناهی حرف های دیگرش را در شعرهایی که برای ندا سروده بود خلاصه کرد و برای حاضران خواند. قرار است این شعر به طور کامل در روزنامه اعتماد منتشر شود اما بخش هایی از آن در زیر می اید

تا سپیدی چند ندا فاصله است؟

به هوا برخاست از منیت های جاری دور شد

دشمن ظلم و عدوی زور شد

لحظه ای از ما برید .. حر شد و او حور شد

و ندا آمد ندا آمد ندا در نور شد

چه آسان او به من گفت سوختم

و چه آسان او فرو غلطید هم نشین درد شد

زرد شد دخترم سرد شد

تا رهایی را شناخت حور شد

ندا آمد ندا آمد ندا در نور شد

+ نوشته شده در شنبه سوم مرداد 1388ساعت 9:59 توسط مادران عزادار | آرشیو نظرات

عكس هاي حمايت مادران عزادار در استكهلم را در این لينك ببينيد
حمایت مادران ایرانی در استکهلم از مادران عزادار

مادران ايراني در استكهلم اين هفته هم به نشانه حمايت از مادران عزادار به خيابان مي آيند. مادران و مستقلان اين هفته در ميدان مر كزي استكهلم(سرگل)قبل از تظاهرات Unitade For Iran جمع خواهند شد . مادران هم چنين اصرار دارند كه نمي خواهند زير پرچم احزاب سياسي در خارج از كشور قرار گيرند . اين تجمع ساعت ۱۶ در ميدان سرگل برگزار خواهد شد

ديروز جمعه نيز تلويزيون دولتي سوئد در بخش خبري چند دقيقه به مادران عزادار اختصاص داده است
+ نوشته شده در شنبه سوم مرداد 1388ساعت 10:53 توسط مادران عزادار | آرشیو نظرات

پشتیبانی گروه مطالعاتی زنان ایرانی در سن دیگو از مادران عزادار

و فعالان جنبش زنان

گروه مطالعاتی زنان ایرانی در سن دیگو به پشتیبانی از فعالان جنبش زنان در ایران و در همنوایی با همه مادران عزادار و آنانی که فرزندی در بند دارند تا اطلاع ثانوی هر شنبه از ساعت 6 تا 8 بعدازظهر در پارکهای مختلف شهر حضور بهم میرسانند

Date Place

08/01/09 La Jolla Cove (Grass area in front of the Bridge Club, at Coast Boulevard)

08/08/09 Mission Bay (Visitors Information Center, Take Clairmont Dr. exit, off Interstate highway 5)

08/15/09 Balboa Park (In front of IMAX Theater, at the El Prado Street)

08/22/09 Seagrove Park (Delmar, Coast Blvd and 15th St.)

Contact Phone: (858) 952-6713
+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم مرداد 1388ساعت 9:44 توسط مادران عزادار | آرشیو نظرات