Monday, October 5, 2009

نا گفته هائی از پروین نبی / مادری عزادار و داغدار ، مادر دکتر زهرا بنی یعقوب


وبلاگ مادران عزادار – ماه رمضان که شروع می شود بیشتر یاد دکتر زهرا پزشک دلسوز و فداکار روستای سیس در همدان و مادرش زنده می شود . زهرایی که ظالمان و قاتلان بیرحم ، دو سال است بیماران اش را از درمان های شفا بخش او محروم کرده اند و خانواده ی زهرا – مادر ، پدر ، رحیم و زهرای عروس را عزادار و داغدار .مادر و پدر زهرا هنوز لباس سیاه بر تن دارند و می گویند تا مجازات قاتل یا قاتلان دخترمان سیاهپوش خواهیم بود . 

خانواده دکتر زهرا در خانه ای قدیمی و کوچک در جنوب شهر تهران زندگی بسیار ساده ای دارند . آنها در خانه ای زندگی می کنند که سراسر خاطره است و این خاطرات غرور انگیز است که مادر و پدر را به زندگی متصل می کند . پدر زهرا از مبارزان انقلابی دوران شاه است . دو بار در دوران شاه زندانی شده یکبار در سال 1346 که جوانی مجرد بوده و یکبار در سال 1352 که با همسرش زندگی می کرده . پروین می گوید :

نمی خواهم فکر کنید خدای ناکرده تبلیغ دوران شاه را می کنم ولی به خدا قسم بعد از اینکه ابولقاسم را سال 1352 گرفتند 17 روز بعد نامه اش به دستم رسید و فهمیدم کجاست و رفتم ملاقات . الان به اسم اسلام چکار دارند می کنند؟ چقدر ظلم ؟ چقدر ستم ؟ بچه های مردم را می گیرند و شکنجه می کنند ، به دختران و پسرا ن تجاوز می کنند ، می کشند و هیچ باکشان هم نیست . چرا کسی به داد مردم نمی رسد .

بخدا من خیلی غصه می خورم و می دانم که مادرانی که فرزند دلبندشان را از دست داده اند چه می کشند و

با همه آنها همدردم و به آنها تسلیت می گویم خوب می دانم که خیلی سخت است این همه با خون دل زحمت بکشی و بچه بزرگ کنی بعد در یک لحظه ناجوانمردانه او را از تو بگیرند . گوشه گوشه این خانه پر است از خاطرات زهرا . ببینید این روپوش سفید مال زهراست ، این لباس مهمانی اش است قد و بالای لباس را ببینید دلم کباب می شود این کفش و کیف اش است . این قران را از نمایشگاه کتاب مصلی خریده بود که ظاهرش هم خیلی نفیس است ولی سوره ها و آیه های آن جابجا شده حالا نمی دانم اشکال صحافی است یا چیز دیگری است.

سوال – پرونده شکایت شما به کجا رسید ؟

   

از 10 نفر شکایت کرده بودیم که در اداره اماکن همدان در شبی که زهرا کشته شد حضور داشتند و همه از قتل عمد تبرئه شدند . آیا این عدالت است ؟

می گویند زهرا با پارچه پلاکاردی که تیکه تیکه شده بوده خودکشی کرده یعنی پارچه ها را به هم گره زده و خودش را از دری که کوتاه تر از قد او بوده دار زده اصلن غیر ممکن است همش ساختگی است . همه هم می دانند که زهرا خودکشی نکرده روحیه زهرا به حدی خوب بوده که به ماموران اعتراض می کرده . حالا از همه این ها گذشته مسئول نگهداری و حفاظت از جان زندانی چه کسی است ؟

هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند

مامور بسیج به ابولقاسم پدر زهرا گفته بود که دخترت با یکی از اوباش و اراذل همدان در پارک بوده . او به در د جامعه پزشکی نمی خورد . من می گویم پس چرا آن مرد را آزاد و دختر مرا زندانی کردید ؟ اگر او از اوباش و اراذل بود چرا آزادش کردید ؟ و اصلا مامور بسیج چه مرجعی است که تشخیص بدهد کی به درد جامعه پزشکی می خورد و کی نمی خورد . آنها انقدر بیسواد بودند که وقتی پرونده را بخوانید خنده تان می گیرد پر از غلط املایی مثلن اصرار را اسرار نوشته اند فکر کنید یک خانم دکتر شاگرد ممتاز دانشگاه تهران که حرف زور هم اصلن قبول نمی کرد به دست این بیسواد ها بیفتد ، چه با او می کنند .مسلمن تحمل اش نمی کنند .

سوال – بعد از تبرئه شدن از قتل عمد متهمان شما چکار کرده اید ؟

- از 3 نفر شکایت کرده ایم که در اسناد دست برده اند . بابت جعل اسناد و دستگیری غیرقانونی از آنها شکایت کرده ایم چندی پیش دادگاه داشتیم ، بدون اینکه به ما اطلاع بدهند دادگاه را تشکیل ندادند من و همسرم این همه راه را رفتیم ولی متهمان نیامده بودند آنها خبر داشتند ولی ما خبر نداشتیم دادگاه تشکیل نمی شود . حالا 18 شهریور وقت دادگاه است ببینیم چه می شود .

سوال – این روزها در مورد انواع شکنجه هایی که در زندان ها صورت می گیرد صحبت زیاد است . آیا زهرا شکنجه شده بود ؟

بله زهرا شکنجه شده بود . گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود . سرش هم ورم کرده بود و یک تیکه مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود . از کسی شنیدیم که اول صدای جرو بحث می آمده از اتاقی که زهرا در آن زندانی بوده و بعد صدای جیغی و بعد سکوت . فکر می کنم زهرا حرف زور قول نکرده و درگیر شده اند و زهر را زده اند و سرش به جایی خورده وبعد کشته شده . خدا از آنها نگذرد . یعنی می بینم روزی را که قاتلان بچه ام مجازات بشوند حالا چه عمد و چه غیر عمد .

اگر به شکایت ما درست رسیدگی می کردند این همه مامور جرات نمی کردند بچه های مردم را شکنجه کنند و بکشند . ما دست از پیگیری پرونده قتل دخترمان بر نمی داریم و همه زندگی مان را برای این گذاشته ایم .

سوال - شما که تجربه زیادی در این مورد دارید به خانواده هایی که بچه هایشان را از دست داده اند یا در اثر شکنجه بیمار شده اند چه توصیه ای دارید ؟

اولا جوانان باید بدانند که در هر شرایطی عزیز ما هستند و سر بلندند و باید حرف بزنند و بگویند چه بلا هایی سرشان آمده زهرای من اگر زنده بود حتمن خیلی این ها را رسوا می کرد . جوانان بگویند و نترسند این گفتن ها کمک می کند که دیگرانی که الان در زندان هستند یا بعدا شاید دستگیر شوند شکنجه نشوند . این گفتن ها کار بزرگی است تلاش بزرگی است برای فاش شدن حقیقت . و واقعا من از این کمیته ای که در مجلس تشکیل شده می خواهم که خدایی کار کنند و حقیقت را به مردم و مسوالان بگویند . البته من همراه چند نفر از مادران هم می خواهیم به دیدن اعضا این کمیته برویم امیدوارم هر چه زودتر به ما وقت ملاقات بدهند .

در آخر هم می خواهم بگویم خانواده ها مخصوصا پدر ها از بچه هایشان که زندان بودند حمایت کنند مادرها که همیشه سنگ صبور بچه هایشان هستند ولی حمایت هم مادر و هم پدر به این بچه ها قوت قلب می دهد که خود راپیدا کنند و از افسردگی بیرون بیایند و کمک کنند که ظالمان به سزای اعمال شان برسند . 

خانواده ها دست از پیگیری بر ندارند بخصوص مادران که بیشترین زحمت را برای بچه هایشان کشیده اند خیلی باید تلاش کنند و در خانه هم برای آرامش خود و برای ادامه راه سوره والعصر را بخوانند من وقتی خیلی ناراحت میشوم این سوره را می خوانم و آرام می گیرم .

No comments:

Post a Comment