مادران عزادار نامه ای خطاب به علی لاریجانی نوشته اند. این نامه در تاریخ ۲۴ بهمن ماه در وبلاگ ان مادران منتشر شده است:
با سلام
ما مادران این سرزمین چون سواد نداریم با سواد خودمان فقط چند سوال می پرسیم وانتظار داریم جواب آنرا بزبان خود ما مادران بدهید تا همه مادران این کشور بتوانند درک کنند.
آقای لاریجانی
یکشب روز تعطیل با مادر و زن وبچه ات دور هم نشسته بودید و چقدر بچه هایت خوشحال بودند که امروز مادر بزرگ سر حال است. حال مادر را پرسید ای، و او در حالی که از درد زانو وناراحتی قلب رنج می برد گفت پسرم حالم خوب است و بروی خود نیآورد. به خود گفتی این مادران چقدر صبورند. از هر دری سخن گفتی و مادر نیز همان حرفهای خود را تکرار کرد: بچه ها مواظب سلامتی خود باشید.
شام را خوردی و راحت در حالیکه بچه هایت به مادر بزرگ می گفتند قصه بگو با خوشحالی به خواب رفتی.
ساعت ۳شب صدای در آمد از خواب بلند شدی و گفتی این وقت شب کی است؟
همیسایه با شرمندگی گفت: ببخش همسایه؟؟؟
یک وقت آقایی دم درب ظاهر شد: آقا ما از پلیس امنیت آمده ایم می توانیم خانم را ... بریم؟
خانم .. مادر من؟ چکار دارید؟
ما از پلیس امنیت آمده ایم حکم بازداشت ایشان را داریم.
در حالیکه حکم را نشان شما می دهند اسم ده ها نفر در آن نوشته شده است چشمت به نام مادرت می افتد:
آقا این حکم عمومیه!
مامور جواب می دهد: خوب ایراد ندارد!
حالا چرا این وقت شب؟
مامور می گوید: مگر ایراد دارد؟؟؟
خوب باید خانه را بگردیم!
مادر در حالیکه خواب بود ونوه هایش با قصه او خواب بودند، بلند می شود: هان پسرم چه خبره
هیچی مادر از پلیس امنیت آمده اند.
برای چیه؟
می خواهند ترا ببرند!
مرا برای چی؟
در حالیکه مغزت می ترکد: نمی دانم؟؟؟؟ مادر!
مامور می گوید: مادر موبایل داری؟
بلی برای اینکه گم نشوم پسرم یکی خریده.
موبایلت را بردار!
کامپیوتر داری؟
نه مادر مرا چه به کامپیوتر؟
و باز سوال مامور: مادر فلش داری؟
رم داری؟
مادر: رم چیه؟
مادرات روبه تو می گوید: مادرجون این آقا چه می گوید؟
در حالیکه مامورها خانه را می گردند، بچه ها از خواب بیدار شده و چشمشان به کسی می افتد که دارد خانه شان را می گردد.
جیغ بچه ها در می آید: اینها کیند این وقت شب؟
مامور می گوید: مادر لباس بپوش باید برویم!
تو می گوئی: کجا؟
فردا بیاید دادسرا معلوم می شود.
آقا نمی شود فردا خودش بیآید؟
نه امکان ندارد!
آقا خودم می آورم سند خانه را ببر، کارتم را ببر!
مامور یک پا دارد: قاضی حکم داده باید ببریم!
مادر را سوار ماشین می کنند.
بچه ها داد وبیداد می کنند.
و تو مانده ای ؟؟؟
مادرات را سوار ماشین می کنند. دو مرد غریبه کنار او می نیشیند و با بدن او تماس دارند.
یاد روزهای می افتی که داشتند اتوبوس ها را زنانه مردانه می کردند، مردها به زنها نخورند.
ولی الان ۳شب مادرات و زنت و دخترت را مردان غریبه سوار می کنند و آژیر کشان می برند؟؟؟
فردا می روی دادسرا.
آقا می خواهم مادرم را ببینم.
مادرت کیه؟ چرا آمده اینجا؟
شب بازداشتش کردند.
در حالیکه جوابگوهای دادسرا تو را دارند مسخره می کنند:
ای بابا برو خبرت می کنند!
و تو ناراحت: آقا مادرام مریض است.
ناراحتی برو جلو اوین!
و تو روزها از آنچا به اینجا می روی.
ولی هیچکس جوابگو نیست.
جناب آقای لاریجانی!
فقط تصور کن و جای مادرتان را با زنتان و دختر ۱۶ساله ات عوض کن وخودت را یک شب، نه ده ها شب، یک شهروند ایرانی حساب کن.
ببین چه حالی داری!
مادرات را از جلو چشمانت، زنت را از خانه ات و دختر جوانت را شبانه سوار ماشین بکنند و ببرند، اسم این را چه می گذاری؟
فقط به ما مادران بگو،
طبق کدام قانون مجلس شبانه ماموران این دولت مجازنند مادران ما را بدزدند؟
طی روزهای اخیر ده ها مادر شبانه از خانه هایشان ربوده شده اند.
دو ماه است از سرنوشت چند نفر از مادران خبری نیست.
به کدامین گناه؟
اشک ریختن سر خاک فرزندانشان؟
رفتن به پارک؟
رفتن به بهشت زهرا؟
آخر به کدامین جرم، مادران مارا بازداشت کرده اند؟
به ما بگو طبق کدام قانون شرع و عرف، ماموران دولت مجازند مادران و زنان و دختران و فرزندان ما را بدون هیچ گناهی شبانه بازداشت کنند؟
آیا شما قانون گذار این کشور نیستی؟
اگر واقع نمی توانی با این قانون شکنیها مبارزه کنی، با کمال شجاعت برو کنار!
ما مادران منتظر جواب شما به همه مادران هستیم، به مادران ما بی حرمتی کرده اند.
مادران عزادار
بهمن ۱۳۸۸
با سلام
ما مادران این سرزمین چون سواد نداریم با سواد خودمان فقط چند سوال می پرسیم وانتظار داریم جواب آنرا بزبان خود ما مادران بدهید تا همه مادران این کشور بتوانند درک کنند.
آقای لاریجانی
یکشب روز تعطیل با مادر و زن وبچه ات دور هم نشسته بودید و چقدر بچه هایت خوشحال بودند که امروز مادر بزرگ سر حال است. حال مادر را پرسید ای، و او در حالی که از درد زانو وناراحتی قلب رنج می برد گفت پسرم حالم خوب است و بروی خود نیآورد. به خود گفتی این مادران چقدر صبورند. از هر دری سخن گفتی و مادر نیز همان حرفهای خود را تکرار کرد: بچه ها مواظب سلامتی خود باشید.
شام را خوردی و راحت در حالیکه بچه هایت به مادر بزرگ می گفتند قصه بگو با خوشحالی به خواب رفتی.
ساعت ۳شب صدای در آمد از خواب بلند شدی و گفتی این وقت شب کی است؟
همیسایه با شرمندگی گفت: ببخش همسایه؟؟؟
یک وقت آقایی دم درب ظاهر شد: آقا ما از پلیس امنیت آمده ایم می توانیم خانم را ... بریم؟
خانم .. مادر من؟ چکار دارید؟
ما از پلیس امنیت آمده ایم حکم بازداشت ایشان را داریم.
در حالیکه حکم را نشان شما می دهند اسم ده ها نفر در آن نوشته شده است چشمت به نام مادرت می افتد:
آقا این حکم عمومیه!
مامور جواب می دهد: خوب ایراد ندارد!
حالا چرا این وقت شب؟
مامور می گوید: مگر ایراد دارد؟؟؟
خوب باید خانه را بگردیم!
مادر در حالیکه خواب بود ونوه هایش با قصه او خواب بودند، بلند می شود: هان پسرم چه خبره
هیچی مادر از پلیس امنیت آمده اند.
برای چیه؟
می خواهند ترا ببرند!
مرا برای چی؟
در حالیکه مغزت می ترکد: نمی دانم؟؟؟؟ مادر!
مامور می گوید: مادر موبایل داری؟
بلی برای اینکه گم نشوم پسرم یکی خریده.
موبایلت را بردار!
کامپیوتر داری؟
نه مادر مرا چه به کامپیوتر؟
و باز سوال مامور: مادر فلش داری؟
رم داری؟
مادر: رم چیه؟
مادرات روبه تو می گوید: مادرجون این آقا چه می گوید؟
در حالیکه مامورها خانه را می گردند، بچه ها از خواب بیدار شده و چشمشان به کسی می افتد که دارد خانه شان را می گردد.
جیغ بچه ها در می آید: اینها کیند این وقت شب؟
مامور می گوید: مادر لباس بپوش باید برویم!
تو می گوئی: کجا؟
فردا بیاید دادسرا معلوم می شود.
آقا نمی شود فردا خودش بیآید؟
نه امکان ندارد!
آقا خودم می آورم سند خانه را ببر، کارتم را ببر!
مامور یک پا دارد: قاضی حکم داده باید ببریم!
مادر را سوار ماشین می کنند.
بچه ها داد وبیداد می کنند.
و تو مانده ای ؟؟؟
مادرات را سوار ماشین می کنند. دو مرد غریبه کنار او می نیشیند و با بدن او تماس دارند.
یاد روزهای می افتی که داشتند اتوبوس ها را زنانه مردانه می کردند، مردها به زنها نخورند.
ولی الان ۳شب مادرات و زنت و دخترت را مردان غریبه سوار می کنند و آژیر کشان می برند؟؟؟
فردا می روی دادسرا.
آقا می خواهم مادرم را ببینم.
مادرت کیه؟ چرا آمده اینجا؟
شب بازداشتش کردند.
در حالیکه جوابگوهای دادسرا تو را دارند مسخره می کنند:
ای بابا برو خبرت می کنند!
و تو ناراحت: آقا مادرام مریض است.
ناراحتی برو جلو اوین!
و تو روزها از آنچا به اینجا می روی.
ولی هیچکس جوابگو نیست.
جناب آقای لاریجانی!
فقط تصور کن و جای مادرتان را با زنتان و دختر ۱۶ساله ات عوض کن وخودت را یک شب، نه ده ها شب، یک شهروند ایرانی حساب کن.
ببین چه حالی داری!
مادرات را از جلو چشمانت، زنت را از خانه ات و دختر جوانت را شبانه سوار ماشین بکنند و ببرند، اسم این را چه می گذاری؟
فقط به ما مادران بگو،
طبق کدام قانون مجلس شبانه ماموران این دولت مجازنند مادران ما را بدزدند؟
طی روزهای اخیر ده ها مادر شبانه از خانه هایشان ربوده شده اند.
دو ماه است از سرنوشت چند نفر از مادران خبری نیست.
به کدامین گناه؟
اشک ریختن سر خاک فرزندانشان؟
رفتن به پارک؟
رفتن به بهشت زهرا؟
آخر به کدامین جرم، مادران مارا بازداشت کرده اند؟
به ما بگو طبق کدام قانون شرع و عرف، ماموران دولت مجازند مادران و زنان و دختران و فرزندان ما را بدون هیچ گناهی شبانه بازداشت کنند؟
آیا شما قانون گذار این کشور نیستی؟
اگر واقع نمی توانی با این قانون شکنیها مبارزه کنی، با کمال شجاعت برو کنار!
ما مادران منتظر جواب شما به همه مادران هستیم، به مادران ما بی حرمتی کرده اند.
مادران عزادار
No comments:
Post a Comment