Thursday, December 10, 2009


مادر کیانوش و کامران آسا در مصاحبه با روز:
یک پسرم در سینه‌ خاک و یکى در کنج زندان

کاوه قاسمی کرمانشاهی

پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۸

صبح روز 16 آذر کامران آسا برادر دانشجوی جان‌باخته کیانوش آسا، زمانى که مى‌خواست براى حضور در مراسم روز دانشجو وارد دانشگاه علم و صنعت شود از سوى مأموران انتظامى بازداشت شد. دانشگاه علم و صنعت محل تحصیل کیانوش در مقطع کارشناسی ارشد مهندسی پتروشیمی بود. دانشجویان این دانشگاه مى‌خواستند همزمان با روز دانشجو از کیانوش آسا نیز تجلیل به عمل آید، بنا بر این از خانواده وى نیز دعوت شده بود تا در این مراسم شرکت کنند.بازداشت کامران در حالی اتفاق مى‌افتد که هنوز شش ماه از کشته شدن برادرش در تجمع اعتراض آمیز 25 خرداد در میدان آزادی تهران نگذشته است. فاطمه فلاح، مادر کیانوش و کامران که داغدار از دست دادن فرزندش است، این بار در مصاحبه با روز از کامران گفته است و اینکه "به شدت" نگران اوست.




خانم فلاح کامران آسا کى و چگونه بازداشت شده است؟


روز 16 آذر بین ساعت 10 تا 11 صبح کنار در دانشگاه علم و صنعت در تهران توسط چند مأمور نیروی انتظامی بازداشت شده است. همراه یکى دیگر از بستگان ما که دوست کیانوش هم بود. البته این پسر را یک روز بعد با گرفتن تعهد آزاد کردند، اما گویا کامران را به زندان اوین منتقل کرده‌اند و من از این بابت خیلى نگران هستم.




کامران برای حضور در مراسم 16 آذر به تهران رفته بود؟


بله، دانشجویان و همکلاسى‌هاى کیانوش در دانشگاه علم و صنعت از ما دعوت کرده بودند تا به مناسبت روز دانشجو در مراسمى که قرار بود در تجلیل از کیانوش برگزار شود شرکت کنیم. همان طور که مى‌دانید کیانوش، دانشجوى نخبه‌ این دانشگاه بود و داشت ترم آخر فوق لیسانس در رشته‌ مهندسى پتروشیمى را مى‌گذراند.من خودم به دلیل بیماری نتوانستم بروم، اما کامران به نمایندگی از طرف خانواده رفت. آن روز تاج گلی را با عکس برادرش تهیه کرده بود که به دانشگاه ببرد،اما قبل از اینکه وارد دانشگاه شود او و همراهش را بازداشت کرده‌اند.




از وضعیت کامران خبر دارید؟ مى‌دانید کجاست؟


نه، به جز شب اول که با خواهرش تماس گرفت و گفت بازداشت شده، دیگر تماسى نداشته تا از وضعیتش باخبر شویم. اما کسی که با او بازداشت شد و روز بعد او را آزاد کردند مى‌گوید کامران و یک تعداد دیگر از بازداشتى‌ها را مى‌خواستند به اوین انتقال بدهند. من نمى‌دانم چرا پسرم را آزاد نکردند.مگر او چه کار خلافى انجام داده است. فقط مى‌خواسته در مراسم بزرگداشت برادرش در دانشگاه شرکت کند. تازه هنوز وارد دانشگاه نشده بود که بازداشتش کردند.




برای پیگیری وضعیت کامران چه اقدامی انجام داده‌اید؟


دخترم با آقای نیکبخت که وکیل پرونده کیانوش است صحبت کرد. گفتند فعلاً کاری از دست کسی بر نمى‌آید. الان هم که به تعطیلات برخوردیم، اما قرار شد شنبه به تهران برویم تا ببینیم چه مى‌شود. خودم هم گیج شدم. نمی‌دانم چکار باید بکنم. در تهران کسی را نداریم که دنبال کار کامران بفرستیم. خیلی مى‌ترسم. ما خاطره خوبى از این پیگیرى‌ها نداریم. یک هفته کامران و پرستو دخترم به تمام بازداشتگاه‌ها و بیمارستان‌هاى تهران راسر زدند، اما آخر کار کیانوش را در پزشکى قانونى پیدا کردند.اما این بارخودم شنبه مى‌روم در زندان اوین و تا وقتى کامران را آزاد نکنند از آن‌جا تکان نمى‌‌خورم. من دیگر تحمل ندارم که ببینم با این یکی پسرم هم چنین رفتاری مى‌کنند. مگر او چکار کرده است. ما داغداریم. باید این را درک کنند. عزیزترین کس مان را از دست داده‌ایم. این کم دردی نیست.




خانم فلاح به خاطر شرایط روحی نامناسبی که الان شما دارید نمى‌خواهم پرسش دیگری بکنم، اگر خودتان صحبتی دارید بفرمایید لطفاً.




نمى‌دانم باید چه بگویم. به خدا این انصاف نیست که من و خانواده ام اینقدر زجر بکشیم. کیانوش امید یک خانواده بود. نخبه‌ جامعه‌ علمى کشور بود. او را از دست دادیم. الان کامران هم گرفتار شده است. مگر این‌ها خودشان بچه ندارند که با بچه‌هاى مردم این‌طور رفتار مى‌کنند. من مادر چه گناهى کرده ام که باید یک بچه‌ام در سینه‌ خاک باشد و این یکى کنج زندان؟ آخر وجدان‌شان کجا رفته که با ما این کارها را مى‌کنند. کامران الان نان آور خانه و سرپرست خانواده است. دختر کوچکم از وقتی کیانوش را از دست دادیم به دلیل وابستگی عاطفی که به برادرش داشت دچار ناراحتی روحی شده است. الان هم که کامران را گرفتند باز هم این دخترم است که ضربه مى‌خورد. خودم دیگر هیچی. این دو شب اصلاً نتوانستم بخوابم. تا خوابم مى‌برد با فکر کیانوش و کامران از خواب مى‌‌پرم. از فکر اینکه چه بلایی سر کامران خواهد آمد دارم دیوانه مى‌شوم.کامران خودش هم دانشجو است. وقتی پدرشان فوت کرد، کامران مسئولیت تامین مخارج خانواده را به عهده گرفت تا کیانوش و خواهرانش بتوانند درس بخوانند. همین دو سال پیش با اصرار کیانوش رفت و امتحان کنکور داد. حالا هم به عنوان برادر کیانوش رفته همان دانشگاهى که برادرش در آن دانشجو بوده تا در مراسم بزرگداشت کیانوش شرکت کند.نمى‌دانم چطور دل‌شان آمده تاج گل و عکس کیانوش را از دست یک برادر داغدیده بگیرند و بازداشتش کنند. کامران باید آزاد شود. از مسئولین مى‌‌خواهم تا کامران را آزاد کنند. بیش‌تر از این ما را عذاب ندهند. ما یک خانواده داغدار هستیم، به جاى اینکه رعایت حال ما را بکنند این یکى پسرم را هم بازداشت کرده‌اند. خودتان را جای من بگذارید. چکار باید بکنم. چه کاری از دستم بر مى‌آید. کجا باید بروم. درد خود را به کى بگویم؟ 

No comments:

Post a Comment