ندا آقاسلطان در روز 20 ژوئن 2009 در تهران كشته شد چند روز قبل سي ان ان با او مصاحبه ايي انجام داد
ندا سومين فرزند خانواده بود
هاجر رستمي , مادر ندا آقاسلطان بعد از چهار ماه از ناراحتي و دردي كه در اثر از دست دادن ندا احساس مي كند صحبت كرد. او از ميليونها مردمي كه در سرتاسر جهان ياد ندا را گرامي داشتند و به حمايت و ياد او راهپيمايي كردند , سپاسگزاري كرد
ندا در 4 سالگي
او دختري بسيار دوست داشتني و مهربان بود و هيچگاه به دوستانش زور نمي گفت
ندا در 5 سالگي
ندا در 7 سالگی
تفريح مورد علاقه ندا ورزش بود و همچنين او حمام آفتاب گرفتن در استخر ناحيه شان را دوست داشت و آخرين غذايش هم غذاي محبوبش كباب تابه اي بود.
ندا در دوران دبستان
ندا عاشق پيانو بود و هميشه از برادر كوچكترش مي خواست كه نواختن پيانو را ياد بگيرد . درست چند روز قبل از كشته شدنش , پيانويي را كه قبلا خريده بود براي برادرش آورد
ندا از شوهرش طلاق گرفته بود و بعد از جدايي از شوهرش سعي كرد كه شغلي براي خود پيدا كند ولي تقريبا غير ممكن بود هر بار كه به مصاحبه ايي ميرفت يا فرم استخدامي را پر ميكرد احساس ميكرد به او به گونه ايي متفاوت نگاه مي كنند , پس تصميم گرفت كه در خانه بماند
ندا در تولد 24 سالگي اش
درست شب قبل ازكشته شدن ندا درخيابان هاي تهران , او از خوابي كه ديده بود براي مادرش گفت
ندا به مادرش گفته بود : در خواب جنگي را ديدم كه من در صف اول آن بودم
هاجر رستمي : شما نميدانيد چقدر سخت است وقتي به او فكر ميكنم خيلي سخت است صحبت در مورد او بسيار سخت است
آخرين هديه ندا به مادرش عطر بود. هديه تولدي كه مادرش را بسيار خوشحال كرده بود
مادر ندا هر جمعه بر سر فبر او مي رود
No comments:
Post a Comment