در پنجاه و سومین هفته همبستگی با مادران عزادار
ایستاده ایم تا روز دادخواهی ، تا شناخت عوامل قتل و زندانی کردن فرزندان این سرزمین، تا لغو اعدام تا آزادی همه زندانیان سیاسی
کلن همبستگی با مادران عزادار ایران روز یکشنبه 18 جولای
Email: madaran09@googlemail.com
گزارش مادران عزادار در تهران از دیدار با مادر سعید زینالی
"من برای یک اعتراض مدنی بیرون رفتم نه سلاح داشتم نه دشنام دادم فقط در سکوت ایستاده بودم. کاری نکردم که از چیزی بترسم، می روم و برمیگردم".
این آخرین جملات امیر جوادی فر، یکی از قربانیان بازداشتگاه کهریزک است که روز 18 تیر، ضرب و شتم شدید نیروهای بسیجی، پس از بازداشت، او راروانه بیمارستان کرد؛ اما او و خانواده اش به احترام قانون و با گمان صدور قرار وثیقه و کفالت از سوی قاضی به دلیل وضعیت نامساعد جسمانی او، به پلیس پیشگیری تهران مراجعه کردند و برخلاف تصورشان حتی فرصت خداحافظی از هم را نیز نیافتند.
امیر جوادی فر پیش از مراجعه به پلیس و در پاسخ به برادرش که پرسیده بود می تواند راه برود یا ویلچر تهیه کنند گفته بود: "عاشقان ایستاده می میرند". او ایستاده و با پای خود رفت تا به قانون کشورش احترام بگذارد و پدر و برادرش بعد از روزها سرگردانی، پیکر رنجور و بی جان او را تحویل گرفتند.
مراسم اولین سالگرد شهادت امیر جوادی فر امروز در حالی برگزار می شود که خانواده جوادی فر با گذشت یک سال همچنان منتظر محاکمه آمران فاجعه کهریزک و محاکمه قاضی ای هستند که امیر را با وجود وضعیت نامساعد جسمانی به بازداشتگاه کهریزک فرستاد.
آنها از قاضی مستقر در پلیس پیشگیری تهران که امیر را همراه با دیگر بازداشت شدگان روز 18 تیر در دو اتوبوس به بازداشتگاه کهریزک فرستاده بود شکایت کرده اند و در حالیکه حکم عاملان جنایات کهریزک که صالح نیکبخت، وکیل خانواده جوادی فر آن را پر از تناقض و تعارض میداند صادر شده، هیچ خبری از محاکمه آمران این جنایت نیست.
امیر به احترام قانون رفت
روز 19 تیر که با علی جوادی فر، پدر امیر جوادی فر تماس گرفتیم همزمان با ساعاتی بود که امیر را تحویل پلیس داده بودند. آقای جوادی فر که به شدت متاثر بود به "روز" گفت:" درست زمانی زنگ زدید که من به احترام قانون و با هزار امید و آرزو، فرزندم را تحویل پلیس دادم، دقیقا همین ساعت و دقیقا همین روز و الان تمام آن لحظه ها و اتفاقات آن روز در ذهنم مرور می شود و چهره امیر و..."
پدر امیر جوادی فر افزود:" من با این اطمینان که پسرم کاری نکرده و او را با وضعیتی که دارد بازداشت نمی کنند رفتم تا تکلیف امیرم را مشخص کنند. او را به جایی بردم که باید حافظ امنیت او و همه باشد و با تصور رعایت عدل و عدالت تحویل دادم و گفتم که تکلیف پسر مرا مشخص کنید. هرگز به ذهنم خطور نمیکرد و تصور نمیکردم چنین اتفاقاتی بیفتد و چنین شرایطی پیش بیاید و..."
آقای جوادی فر متاثرتر از آن بود که بتواند صحبت کند و بابک جوادی فر، برادر امیر به سئوالات "روز" پاسخ میگوید. او می گوید که امیر با تاکید بر بی گناهی اش و به احترام قانون و با تصور صدور قرار وثیقه یا کفالت به دلیل وضعیت جسمانی اش رفت تا تکلیفش روشن شود اما ما فرصت خداحافظی هم نیافتیم. اصلا تصور هم نمی کردیم چنین اتفاقی بیفتد.
بابک جوادی فر تاکید میکند که با توجه به وضعیت امیر، هرگز نه خود امیر و نه خانواده اش تصور نمیکردند او را روانه زندان کنند: "ما اصلا فکر نمیکردیم او را نگه دارند. تصورمان این بود که با توجه به وضعیت جسمانی امیر، او را روانه زندان نمی کنند. حالا آن قاضی که در پلیس پیشگیری، دستور داد امیر را با آن وضعیت، حتی نه به اوین بلکه به کهریزک منتقل کنند باید بیاید در دادگاه و محاکمه شود. باید جواب دهد که با هماهنگی چه کسی، امیر را به کهریزک فرستاد. باید جواب دهد که چگونه توانست امیر را با آن وضع جسمی به چنین جایی بفرستد. ما منتظریم تا دادگاه انتظامی قضات برگزار شود و او بیاید و جواب بدهد. شکایتی هم که کرده ایم در این راستا بوده که همه کسانی که نقش داشتند و امریت داشتند مجازات شوند تا دیگر این اتفاقات برای بچه های مردم نیفتد. تا همان روزی که کسی را می گیرند به خانواده اش بگویند کجاست و در چه وضعی است نه اینکه روزها با عکس مقابل اوین باشند و بعد جسد تحویل بگیرند. امیر که برنمی گردد حداقل اتفاقات مشابه برای بچه های مردم نیفتد..."
18 تیر چه اتفاقی افتاد؟
امیر جوادی فر که روز 18 تیر به همراه همسر دوستش در تجمعات حضور یافته بود، از سوی نیروهای بسیج مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سپس بازداشت شد. بابک جوادی فر می گوید:" در یک کوچه بن بست در تقاطع خیابان دانشگاه و شهدای ژاندامری، لباس شخصی ها به امیر حمله می کنند و 8 الی 12 نفر می ریزند سر امیر و به شدت او را مورد ضرب و شتم قرار میدهدن و می برند. همسر دوست امیر به او چسبیده بود و فریاد میزد که نبرید اما چند ضربه هم به او می زنند و و جدا می کنند و امیر را می برند.
از بابک که خود در همان حوالی بوده می پرسم امیر چه کاری انجام میداد که به او حمله کردند، می گوید: هیچ کار خاصی نمیکرد مثل بقیه مردم، در سکوت و مسالمت آمیز. او را بردند و من خودم همان دورو بر بودم؛ هر چه دنبالشان گشتم پیدا نکردم تا اینکه خانم دوست امیر، زنگ میزند و به همسرش می گوید امیر را گرفته اند. ما رفتیم همه کلانتری های اطراف را گشتیم خبری نبود گفتند نیست تا نزدیک ساعت 9 شب که از بیمارستان فیروزگر، مامور همراه امیر با موبایل امیر به ما زنگ زد و گفت بیاید بیمارستان. رفتیم و دیدیم که درب و داغون است..."
اولین عکس هایی که از امیر جوادی فر منتشر شده عکس هایی است که او را در بیمارستان با آتلی بر گردن و صورتی ورم کرده و بدنی زخمی نشان میدهد.
بابک جوادی فر می گوید: "امیر روی زمین افتاده بود؛ با لگد به نقاط مختلف بدنش ضربه زده بودند. تمام بدنش کوفتگی داشت. فکش در رفته و برای همین آتل بسته بودند. بینی اش آسیب دیده بود؛ با توجه به اینکه قبلا امیر بینی اش را جراحی کرده بود احتمال میدادیم شکسته باشد. در بیمارستان خواستیم از همه بدن او عکسبرداری کنند و اسکن مغزی کنند، از نظر داخلی هم چک کردند. همه انجام شد و مشکل حادی نداشت. اما خیلی ضربه خورده بود. به بیمارستان ها گفته بودند نباید کسانی را که این جور اتفاقات برایشان می افتد نگه دارند برای همین بیمارستان، امیر را نگه نداشت و بیمارستان های خصوصی هم اجازه پذیرش اینها را نداشتند. من رفتم کلانتری 148 سر خیابان وصال گفتم امیر را باید به بیمارستان خصوصی منتقل کنیم. افسر نگهبان همکاری کرد. امیر را به بیمارستان لاله منتقل کردیم. بردیم حمام و بستری شد و سرم زدند. پزشک داخلی و متخصص مغز و اعصاب آمد. بعد امیر گفت که یک چشم اش تار می بیند. زنگ زدند متخصص چشم آمد/ گفت قرنیه اش خراشیدگی دارد و باید قطره بریزد و استراحت کند. گفتند سه روزه خوب می شود. خواستیم یک روز دیگر در بیمارستان بماند. مامور گفت بیش از این اختیار ندارم. من برگشتم کلانتری و با افسر نگهبان صحبت کردم مامور دیگری داد و همکاری کرد اما وقتی با مامور به بیمارستان رفتم دیدم امیر و بابا در حال ترخیص هستند."
عاشقان ایستاده می میرند
بابک جوادی فر سپس از شکایت ضاربان امیر از او خبر میدهد: "کسانی که امیر را مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس بازداشت کرده بودند از امیر شکایت کرده بودند. بابا و امیر می گفتند برویم وضعیت جسمانی او را که ببینند قرار وثیقه و کفالت صادر میکنند چون هیچ جرمی هم مرتکب نشده است. حرف زدیم و تصمیم گیری جمعی کردیم که برویم. امیر هم گفت: من برای یک اعتراض مدنی بیرون رفتم نه سلاح داشتم نه دشنام دادم فقط در سکوت ایستاده بودم. کاری نکردم که از چیزی بترسم، می روم و برمیگردم. به او گفتم: ویلچر بیاورم؟ گفت: نه می توانم روی پاهایم بایستم. عاشقان ایستاده می میرند و... متاسفانه امیر را ترخیص کردیم و رفتیم کلانتری، نامه ای تنظیم کردند و گفتند باید بفرستیم پلیس امنیت، مامور دادند. با مامور رفتیم و امیر با مامور داخل رفت. ماهم منتظر بودیم. بعد گفتند باید بروید پلیس پیشگیری در ضلع جنوبی میدان انقلاب. رفتیم اما تا رسیدیم امیر را از ما تحویل گرفتند و حتی فرصت نشد خداحافظی کنیم. سریع من و بابا را پس زدند. گفتند اینجا نباید بایستید و ما را از منطقه دور کردند حتی نگذاشتند خداحافظی کنیم و حرف های آخرمان را بزنیم."
برادر امیر اما چند ساعتی بعد، دوباره به پلیس پیشگیری برمیگردد: "چند ساعت بعد برگشتم. خلوت بود. پرس و جو کردم. ماموری گفت سه اتوبوس رفتند. دو اتوبوس عازم کهریزک و یک اتوبوس هم عازم اوین. ساعت 8 شب جمعه 19 تیر بود و عملا هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم. گفتند صبح بروید دادگاه انقلاب و رفتیم. نامه ای روی دیوار زده و نوشته بودند کسانی که 18 تیر بازداشت شده اند ده روز بعد برای پی گیری بیایند. اما ما هر روز می رفتیم هم دادگاه انقلاب و هم جلوی زندان اوین. لیستی زده بودند از کسانی که به اوین منتقل شده بودند. اسم امیر نبود. شک کردیم گفتیم او را برده اند کهریزک. تا 23 تیر که اتوبوسی از کهریزک به اوین فرستادند. من جلوی اوین بودم ماموری لیست اسامی را خواند حدود 130 نفر بودند. اسم امیر نبود فکر کردیم امیر کهریزک نبوده. در اوین است. هر روز عکس امیر در دست جلوی اوین بودیم. سر بچه هایی که از کهریزک آمده بودند را تراشیده بودند، چند نفرشان که آزاد شدند عکس امیر را نشان دادیم نمی شناختند. در لیست زندانیان کهریزک هم نبود فکر کردیم اوین است. از زندانیانی که سرشان تراشیده نشده و مشخص بود ادر اوین بوده اند آزاد که می شدند، می پرسیدیم. کسی نمی شناخت."
خانواده امیر جوادی فر روز سوم مرداد متوجه می شوند که امیر در زندان جان باخته است. این در حالی است که امیر روز 23 تیر جان باخته بود و در گزارش کمیته ویژه مجلس درباره او آمده است: "ایشان در زمان دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و قبل از انتقال به کهریزک مداوا گردیده ولی با این حال نامبرده از لحاظ جسمی ضعیف شده بود و توان مقاومت در برابر صدمات جسمی و روحی بازداشتگاه کهریزک را نداشته است و در چهار روز حضور در کهریزک یک بار به پزشک وظیفه زندان مراجعه کرده که مداوای خاصی نسبت به ایشان انجام نمی پذیرد. به هر حال ایشان با حالت وخیم سوار اتوبوس می شود و در همان آغاز حرکت اتوبوس ها نامبرده وضعیت بحرانی پیدا نموده و در بیرون از اتوبوس جان می دهد."
بابک جوادی فر می گوید: "روز جمعه، دوم مرداد من برای دیدن مادربزرگم شمال رفته بودم. یکی از دوستان جلوی اوین بود عکس امیر را به زندانیانی که آزاد می شدند نشان میداد. یکی از بچه هایی که از کهریزک به اوین منتقل و آزاد شده بودتا عکس را می بیند می گوید این امیر است و فوت شده. دوستم چند جا سر میزند اما باز جمعه بود و کاری نمی تواند بکند همان روز برگشتم و صبح اول وقت دوستانم آمدند و گفتند خبری از امیر گرفته ایم و باید برویم. 7 صبح بود به سمت شهر ری راه افتادند. پرسیدم: چی شده؟ کجا می رویم؟ گفتند: لیست افراد مفقود را داده اند برویم ببینم. تا رسیدیم جلوی پزشکی قانونی کهریزک، هنوز من نمیدانستم موضوع چیست. پزشکی قانونی هم ساعت 8 و نیم باز می شد. در همان فاصله پدرم زنگ زد و گفت ماموری آمده و می گوید بیایید پلیس امنیت شهر ری. ما نزدیک بودیم رفتیم. یک سرهنگی بود با یک لباس شخصی. من مدام می پرسیدم برادرم کجاست اما به ما جواب ندادند گفتند باید پدرتان بیاید. پدرم رسید. گفتند بروید پزشکی قانونی کهریزک و شناسایی کنید. برگشتیم همان جا و من خودم امیر را شناسایی کردم."
چشمانم را به من برگردان...
بابک، پیکر برادر بی جانش را شناسایی کرده است: "اجازه ندادند وارد پزشکی قانونی شویم و ببینیم. چند تا عکس بود که دیدم. دو عکس از گردن به بالا بود و یک عکس هم تقریبا از کمر به بالا. از ناحیه پشت، قفسه سینه و یک نقطه دیگر در بدنش کالبد شکافی شده بود و کاملا شکافته و دوخته بودند. امیری نبود که ما تحویل دادیم. زمین تا آسمان فرق میکرد.موقع شستشورفتم داخل ببینم اما سریع دوستان مانع شدند و مرا بیرون بردند. وضعیت روحی مناسبی هم نداشتم."
از برادر امیر جوادی فر درباره شایعاتی مبنی بر کشیدن ناخن های برادرش می پرسم. می گوید: "به این شکل نبوده است. بچه ها در کهریزک در یک قرنطینه ای با هم بودند. اینقدر توی آفتاب داغ، کلاغ پر برده بودند که پاهایش به شدت آسیب دیده بود. چشمانش بینایی را از دست داده بود. قطره ای که باید برای چشمش استفاده میکرد را گرفته بودند و با توجه به فضای کثیف بازداشتگاه و شرایطی که در بازداشتگاه وجود داشت و همه میدانند، چشم امیر که آسیب دیده بود عفونت کرده و بینایی اش را از دست داده بود. چشم دیگرش هم بر اثر ضربه ای که خورده بود چرک کرده بود. به گفته بچه هایی که کهریزک بودند امیر روز آخر بینایی نداشت و هی داد میزد و مادرش راکه چند سال پیش فوت کرده صدا میکرد و میگفت چشمانم را به من برگردان..."
امیر آگاهانه رفت
پیکر امیر را 2 روز بعد از شناسایی، به خانواده اش تحویل میدهند و به گفته بابک، تشییع پیکر امیر در شرایطی کاملا امنیتی برگزار می شود: "تعهدی برای تحویل پیکر امضا نکردیم فقط فرم را برای تحویل جسد پر کردیم. یک سئوالی داشت که از کسی شکایتی دارید یا نه که ما خالی گذاشتیم. نگذاشتند در قطعه ای که میخواستیم امیر را به خاک بسپاریم اما مشکل دیگری پیش نیامد. مراسم سوم به خوبی برگزار شد. مراسم هفتم سر خاک برگزار شد و ماموران امنیتی هم حضور داشتند. چهلم هم مثل سوم در پارکینگ خانه مان برگزار شد. مشکل خاصی نبود و من بابت این قضیه از شورای تامین استان و هر مقامی که باعث شد مراسم امیر به خوبی برگزار شود تشکر میکنم."
خانواده امیر بعد از این قضایا شکایت کردند و خواهان محاکمه قاتل و قاتلان او شدند. از برادر امیر می پرسم که امیر معترض بود؟ بابک می گوید: "امیر اصلا آدمی سیاسی نبود و همیشه این شعر سهراب را می خواند که «من قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت». امیر هنرمند بود. نگاهش به دنیا هنرمندانه بود. شعر میخواند. فیلم میدید و در اصل شبی نبود که فیلمی نبیند و بخوابد. فارغ التحصیل بازیگری از موسسه کارنامه بود. بسیار کتاب میخواند. رمان میخواند و اصلا در وادی سیاست نبود. اما تعهد اجتماعی داشت. هر آدمی که خوب فکر میکند تعهد اجتماعی هم دارد."
بابک جوادی فر می افزاید: "امیر کاملا با آگاهی به خیابان آمد. در تجمعات به شکل مسالمت آمیز حضور داشت و باور داشت. یادم هست وقتی از تجمع بزرگ سکوت برگشت گفت: خیلی لذت بردم و امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود و در سکوت حرف خودمان را زدیم. نگاه امیر کاملا مسالمت آمیز بود و به خشونت هیچ اعتقادی نداشت."
و امروز مراسم اولین سالگرد شهادت امیر جوادی فر، همچون مراسم سوم و چهلم او در پارکینگ منزل پدرش برگزار می شود. بابک می گوید: "امیدوارم این مراسم نیز همچون مراسم سوم و چهلم به خوبی برگزار شود و مشکلی پیش نیاید."
برگرفته از سایت "روز آن لاین"
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۵ خرداد ۱٣٨۹ - ۲۶ می ۲۰۱۰
اخبار روز: همزمان با اعتصاب غذای مجید توکلی در زندان و مادر او، جمعی از جوانان، دانشجویان و فعالین سیاسی و حقوق بشری روز پنجشنبه در شهر بن آلمان در مقابل مقر سازمان ملل متحد برای آزادی مجید توکلی و دیگر زندانیان سیاسی در ایران، تجمع و تحصن می کنند. فراخوان این تجمع را در زیر می خوانید:
فراخوان کنش اعتراضی در حمایت از مجید توکلی و دیگر زندانیان سیاسی در بند
خبر کوتاه است ... خبر با ضجه های مادر درمی آمیزد.. فرزندش آن سوی دیوار سرفه های خشک می کند.. فرزندش مقاومت می کند.. فرزندش اعتصاب غذا می کند.. فرزندش چشم در چشمِ استبداد می رزمد... فرزندش
سالهاست که ریشه در خاک، سر خم نمی کند...فرزندش ..که نه .. فرزندانش ...مادر اما همچنان وفادار به راه، رنج را بر خود هموار می کند و استوار می پوید...
در این لحظه های سربین و روزهای خونین که آموزگار به دار می آویزند ... و در هر ثانیه، هزاران ماهی سیاه کوچولو از آبگیر رهسپارِ دریا می شوند... خبر اعتصاب غذای همکلاسی های مان و رفقایمان، آرامشِ مصنوعِ ثانیه هامان را ربوده است.. از کیلومترها دوری جغرافیایی فریاد بر می آوریم... که روزی دادِ خود را از بیداد این تاریخ باز می ستانیم... روزی که رویاهای تباه به هزار چهره بر خیزند...
مجید توکلی در اعتصاب غذاست و در سلول انفرادی محبوس است.. مجید توکلی یک نام از هزار نام است که خار چشم تاریخ فاتحان، گمنام نمی ماند... مجید توکلی تنها نیست ... ما جمعی از جوانان، دانشجویان و فعالین سیاسی و مدنی، خواستار آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی هستیم و از تمامی انسانهای آزاد اندیش می خواهیم که همگام با ما در کنش اعتراضی روز پنجشنبه بیست و هفت می در مقابل سازمان ملل واقع در شهر بن آلمان حضور به هم رسانند. بی گمان کودکان فردا بر ما نخواهند بخشید اگر صدای رسای درد زمانه ی خود نباشیم.
قرار ما: پنجشنبه ۲۷ می - ساعت ۱۵ روبه روی سازمان ملل، بن
Zeit: 15.00 - 19.00
Ort: Germany
UN-Campus, Hermann-Ehlers-Straße
Ecke Heimkehrer-Ufer
53113
Bonn
Donnerstag, 27. Mai 2010
گروه های حامی:
جمعی از جوانان، دانشجویان و فعالین سیاسی مستقل (اویسپا)ء
جوانان مستقل کلن
کانون ره آورد - آخن
مادران صلح دورتموند
زنان ایرانی کلن در همبستگی با مادران عزادار
کمیته ی جمعی از ایرانیان نورد راین وستفالن
کمیته ی بین المللی علیه اعدام
اتحاد برای ایران کلن - بن Iran freedom
به دعوت ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی – آلمان
و حامیان مادران عزادار ایران - مادران صلح دورتموند
- در اعتراض به اعدام های اخیر
- در اعتراض به مجازات اعدام
- در حمایت از آزادی همه زندانیان سیاسی
- و در حمایت از حقوق بشر، آزادی و دمکراسی در ایران
از روز
یکشنبه 16 ماه مه تا شنبه 21 ماه مه
در Uni-Center شهر بوخوم
میز اطلاع رسانی برپا خواهد شد.
از تمام گروه ها و کانون های همراه دعوت می کنیم به ما در اجرای این برنامه یاری رسانند.
در طول این یک هفته و در همین مکان تحصن و اعتصاب غذایی نیز در حال تدارک است که جزئیات آن به زودی اطلاع رسانی خواهد شد.
دوستانی که مایل به همکاری هستند می توانند از طریق آدرس زیر با ما تماس بگیرند:
ا
گروههای هماهنگی:
ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر،آزادی و دمکراسی- دورتموند - بوخوم
( ا یران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی – آلمان به هیچ گروه یا سازمان سیاسی وابسته نیست
حامیان مادران عزادار ایران - مادران صلح دورتموند
گروههای پشتیبان :
حامیان مادران عزادار ایران - لوس آنجلس
حامیان مادران عزادار ایران - فرانکفورت
حامیان مادران عزادار ایران - کلن
پشتیبانان دمکراسی و حقوق بشر- اسن
جمعیت کردهای مدافع حقوق بشر - کلن
خانه همبستگی مهر
جمعیت پشتیبانی از مبارزات دموکراتیک مردم ایران ـ کلن
اتحاد برای ایران (دوسلدورف)
اتحاد برای ایران ( کلن – بن)
کمیته جمعی از ایرانیان نورد راین وستفالن
جوانان و دانشجویان موج سبز ـ کلن
و تعداد زیادی از گروه های حامیان مادران عزادار ایران در سراسر دنیا
مادران و خواهران اعدام شدگان چهارشنبه تحصن می کنند
خبرگزاری هرانا: خواهران و مادران تنی از زندانیان اعدام شده ۱۹ اردی بهشت ماه، در اعتراض به عدم تحویل پیکر عزیزانشان از سوی دستگاه قضایی-امنیتی روز چهارشنبه ۲۹ اردی بهشت ماه، دست به تجمع اعتراضی خواهند زد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، با توجه به عملی نشدن وعده های مکرر مسولان و حتی ایراد اظهارات غیررسمی مبنی بر دفن شدن این جان باختگان و با توجه به اینکه خانواده ی ۵ زندانی سیاسی اعدام شده، تحویل گرقتن اجساد را جزئی از حقوق خود می دانند؛ ایشان امروز اعلام داشتند از ساعت ۱۱ صبح چهارشنبه مورخ ۱۹ اردی بهشت ماه، مقابل استانداری کردستان واقع در شهر سنندج برای تحویل گرفتن پیکر عزیزان خود دست به تحصن خواهند زد.
لازم به ذکر است خانواده ی زندانیان جان باخته، از روز دوشنبه ۲۰ اردی بهشت ماه در سفرهای متعدد به تهران خواهان تحویل پیکر عزیران خود شده اند اما مسئولان در این رابطه علی رغم وعده ها اقدام موثری انجام نداده اند و عدم تحویل پیکر جان باختگان دوچندان بر ناراحتی خانواده های داغدار افزوده است.
اعدام شدگان ۱۹ اردیبهشت اشاره به واقعه اعدام ۵ زندانی سیاسی به نام های فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان دارد که در تاریخ مذکور در زندان اوین به صورت مخفیانه صورت گرفت.
تظاهرات شهر کلن در مخالفت با اعدام، در ساعت ۴ از میدان "ابرت پلاتس" شروع شد. جمعیت ۴۰۰ نفری آغازین، در انتهای مسیر و در محوطه روبرویی کلیسای اعظم دم به ۱۵۰۰ نفر رسید. به گفته شاهدان عینی، شرکت جوانان و قومهای مختلفی چون بلوچها، ترکها، لرها و حتی افغانها در این مراسم کم سابقه بود. خودرویی در طول راه، موسیقی فارسی، کردی و آذری پخش میکرد. شعارها عمدتا به زبان آلمانی و حول آزادی زندانی سیاسی، آزادی بیان و آزادی مطبوعات بود. جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی شهر کلن، با تابلویی نمادین در تظاهرات شرکت داشت که کبوتر سفیدی در حال پرواز را با طناب دار برگردن نشان میداد.
این تظاهرات برای محکوم کردن اعدام فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، علی حیدریان، مهدی اسلامیان و فرهاد وکیلی و به دعوت بیست و یک تشکل ایرانیان در استان نورد راین وستفالن برگزار شد. ابراهیم علیپور، نماینده کردهای مقیم کلن و یکی از سازماندهندگان تظاهرات به دویچهوله گفت:« ما باید بدانیم که کشتارهای اخیر تنها مربوط به کردستان نیست و آزمایشی است برای سنجش جامعه و مردم در قبال سرکوبهای سراسری. اعدامهای هفته گذشته، حمله جدید دولت است و ما امیدواریم که اتحاد و مقاومت همه ایرانیان درقبال این رفتارها، آنها را به تامل وا دارد.»
ابراهیم علیپور، همبستگی کنونی میان ایرانیان خارج از کشور را بیسابقه، عمیق و عاطفی خواند وگفت: « ما شاهد نشانههای فرهنگی جدیدی هستیم. کسانی از هفته گذشته بر سر اعتراض به اعدام و سرکوب همبسته شدهاند که سالها با هم صحبت نمیکردند. احزاب کرد متوجه شدهاند که بدون همکاری با سایرین، هیچ تحولی روی نمیدهد. هر تحول مثبت به نفع ما خواهد بود و ما وظیفه داریم از هرگام کوچکی برای تحول در سراسر ایران حمایت کنیم.» ابراهیم علیپور ابراز امیدواری کرد که همیاری گروههای مختلف قومی برای مشارکت در آینده و سرنوشت سیاسی جامعه ایران ادامه یابد.
رحیم قلعهدار، عضو انجمن حقوق بشر شهر اسن و یکی دیگر از سازماندهندگان تظاهرات کلن نیز به دویچهوله گفت: « برای اولین بار است که این همه گروه آگاهانه در کنار هم جمع شدهاند. قطعا ناهماهنگیهایی بوده اما کل کار، یعنی محکوم کردن حرکتهای سرکوبگرانه و ضد انسانی جمهوری اسلامی، بسیار ارزنده و مفید است.»
نماینده حزب چپهای آلمان، کلاوس لودویگ از جمله سخنرانان این تظاهرات بود. وی در سخنان خود، موضع همراهانه این حزب با دولت آقای احمدینژاد را نکوهش کرد. تظاهرات در ساعت هفت بعد از ظهر، با خواندن قطعنامه و رها کردن بادکنکهای سیاه به پایان رسید.
رادیو دویچه وله
مهیندخت مصباح
تحریریه: بهمن مهرداد