Saturday, February 27, 2010

برنامه ی نظارت: نگرانی از حبس مادران عزادار

«برنامه ی نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر» با انتشار یک درخواست فوری نگرانی شدید خود را از دامه ی بازداشت شش تن از مادران عزادار اعلام کرده و خواهان اقدامات سریع برای آزادی آن ها شده است.
در این درخواست فوری که در تاریخ ۲۵ فوریه ۲۰۱۰ منتشر شده، آمده است:


برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر، به عنوان برنامه ای مشترک از "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" (OMCT) و "فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر" (FIDH) اطلاعات جدیدی را دریافت کرده و درخواست رسیدگی فوری به وضعیت ذیل در جمهوری اسلامی ایران را دارد.

شرح مختصری از وضعیت پیش آمده:
برنامه نظارت از سوی منابع قابل اطمینان مطلع شده که خانم ام البنین ابراهیمی روز ۶ فوریه ۲۰۱۰ در حدود ساعت ۳ صبح در منزلش دستگیر و بازداشت شده است. خانم الهام احسنی، خانم ژیلا کرم زاده مکوندی، خانم لیلا سیف الهی و خانم فاطمه رستگاری نیز در تاریخ ۸ فوریه در منازل شان و خانم فرزانه زینعلی در تاریخ ۹ فوریه در پارک لاله تهران دستگیر و بازداشت شده اند.

براساس گزارش های به دست آمده، خانم ام البنین ابراهیمی، خانم الهام احسنی، خانم ژیلا کرم زاده مکوندی، خانم لیلا سیف الهی، خانم فاطمه رستگاری و خانم فرزانه زینعلی درحال حاضر در زندان اوین بسر می برند. با این حال، در زمان انتشار این درخواست فوری، خانواده های آنان، علی رغم تجمع در برابر زندان اوین، هیچ گونه اطلاعی از محل حبس و اتهاماتی که به آنان وارد است دریافت نکرده اند.

برنامه نظارت مراتب نگرانی شدید خود را نسبت به حبس خودسرانه شش تن از "مادران عزادار" که پیشتر نام شان ذکر گردید اعلام می دارد. کاملاً مشخص است که این اقدام ها صرفاً به هدف ساکت کردن و به انزوا کشیدن جنبش مدنی ایران صورت گرفته است. برنامه نظارت از دولتمردان جمهوری اسلامی می خواهد که هرچه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی این اشخاص و همچنین تمامی مدافعان حقوق بشر که اکنون در سراسر کشور زندانی هستند را آزاد کنند.

اقدامات فوری مورد درخواست:
از شما خواهشمندیم که هر چه سریعتر دولتمردان جمهوری اسلامی را از درخواست های زیر باخبر سازید:

۱. تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی خانم ام البنین ابراهیمی، خانم الهام احسنی، خانم ژیلا کرم زاده مکوندی، خانم لیلا سیف الهی، خانم فاطمه رستگاری و خانم فرزانه زینعلی و دیگر مدافعان حقوق بشر در ایران را تضمین کنند.

۲. محل حبس آنان را اعلام و هرچه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی امکان آزادی شان را فراهم سازند. کاملاً مشخص است که حبس آنان کاملاً خودسرانه بوده و صرفاً به دلیل فعالیت های شان در زمینه حقوق بشر صورت گرفته است.





۵. به کلیه مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر که در ۹ دسامبر ۱۹۹۸ به تصویب رسیده احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. به ویژه ماده اول آن که می گوید: "هر شخصی به صورت فردی یا گروهی این حق را دارد که در سطوح ملی و یا بین المللی اقدام به حمایت از حقوق بشر کند و آزادی های اصلی را تحقق بخشد" و همچنین ماده ۵ قسمت سوم که می گوید: "هر شخصی این حق را دارد که به صورت فردی یا جمعی، در سطوح ملی یا بین المللی، (...) با سازمان های غیردولتی یا میان دولتی ارتباط برقرار کند" و همچنین ماده ۱۲ بند دوم که می گوید: "دولت باید کلیه تدابیر لازم را انجام دهد تا حمایت فردی و گروهی همه کس در برابر خشونت، تهدید، تعقیب، اقدامات تلافی جویانه، فشار، تبعیض های منفی شخصی و یا قانونی و هرگونه اقدام مستبدانه دیگری که به دنبال اقدامات مشروع و قانونی این اشخاص براساس این اعلامیه انجام شده، توسط مراجع ذیصلاح تضمین گردد".

۶. به طور کلی، تحت هر شرایطی مفاد حقوق بشر و آزادی های اصلی را، مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عهدنامه های بین المللی و منطقه ای حقوق بشر که ایران متعاهد آنهاست، رعایت نمایند.

رونوشت:
- رهبر انقلاب اسلامی، جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای.
- ریاست جمهوری، جناب آقای محمود احمدی نژاد.
- ریاست دادگستری، جناب آیت الله صادق لاریجانی.
- وزیر امور خارجه، جناب آقای منوچهر متکی.
- نماینده دائمی جمهوری اسلامی ایران در سوئیس.
- سفارت ایران در بروکسل.

لطفا رونوشت این نامه را به دیگر نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی در دیگر کشورها نیز ارسال فرمایید.

پاریس – ژنو، ۲۵ فوریه ۲۰۱۰

لطفا در پاسخ خود ما را از هرگونه اقدام انجام شده درخصوص این درخواست ها مطلع فرمایید
۳. اطمینان دهند که این اشخاص از امکان انتخاب وکیل مدافع و ملاقات با خانواده هایشان برخوردار خواهند بود. ۴. سریعاً به هرگونه اذیت و آزار و اقدام تهدیدآمیز، از جمله در سطوح قضایی، در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند. .

Monday, February 22, 2010

سی و دومین هفته همبستگی با مادران عزادار در شهر کلن




هفته گذشته در ژنو بودیم ، این بار باز به محل همیشگی مان بازگشیتم. بسیاری از ما این حد از دروغ پردازی نماینده جمهوری اسلامی را به هنگام گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران باور نمی کردیم. ولی ما در کنار همه کوشندگان حقوق بشر با کار مداوم می خواهیم چهره واقعی حقوق بشر را در ایران نشان دهیم. روز یکشنبه 21 فوریه در مقابل کلیسای دم بودیم تا صدای مادرانی باشیم که دادخواهی می کنند

.

دل‌نوشته یک مادر صلح پس از رهایی از بند





زهره تنکابنی، از اعضای گروه مادران صلح پس از ازادی از زندان اوین در دلنوشته ای تاکید کرد: چهل و پنج روز بهای ناچیزی بود که برای در کنار مردم بودنم پرداختم.

به گزارش ندای سبز آزادی، متن کامل این دلنوشته به شرح زیر است:

چهل و پنج روز بهای ناچیزی بود که برای در کنار مردم بودن پرداختم. ولی دلم گرفته نه از بابت خودم و نه از بابت 45 روزی که به عبث گذشت . برای نظام جمهوری اسلامی که دوست و دشمن ، پیر و جوان و نخبه و عامی را به یک چوب می راند. خشونت فقط باتوم ، زنجیر و نهایتا کشتن نیست، بلکه به بند کشیدن و اتلاف عمر انسانها بویژه جوانان هم در مقوله خشونت می گنجد.

آرزو دارم همه ایرانیان از هر دسته و مرامی در رفاه و شادی زندگی کنند و خواسته هایشان را از طرق قانونی و مسالمت آمیز طلب کنند، چرا که حق گرفتنی است و نه دادنی

.

دلم گرفته اصلا خجالت می کشم که مرا با این سنم آزاد کردند اما جوانانی پر شور و نخبه و وطن پرست را در بند نگه داشته اند. همه جوانانی که با من 63 ساله بودند شدیدا مخالف براندازی و شعارهای براندازانه بودند. همگی می خواستند در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، زندگی آزاد و امیدوارانه ای را بگذرانند. من از روی نفیسه ، پریسا ، لیلا ، سولماز و دیگر همبندان جوانم ، از روی امید و امثال او شرمنده ام .

نفیسه دختری 23 ساله، نفر پنجم کارشناسی ارشد مهندسی شیمی شریف و شاگرد برتر المپیاد سراسری که با گرایش نفت و گاز یعنی مهمترین گنجینه این کشور، دارد روزهای بدی را که بیش از پنجاه روز است به بطالت در بند می گذراند.

جوانی که واقعا باهوش است و از نخبگان خوب کشورمان می باشد. یادم نمی رود که نماز صبحش را همیشه به هنگام اذان صبح می خواند و ساعاتی از روز را به خواندن قرآن و مفاتیح می گذراند. جوانی که باید با ادامه تحصیلش به همراه نخبگانی مثل خود، منابع عظیم نفت و گاز را به منبع رفاه و پیشرفت کشور تبدیل نمایند. کسی که از سیاست بری بود و فقط در طلب علم بود.

دلم سخت آرزوی دیدارش در آزادی را دارد. پریسا دختری سخت با فرهنگ و صبور و صادق است که تمام هم و غمش مراقبت از اجرای حقوق بشر بود. هر دوی آنها صادقانه در پی احضار تلفنی بازداشت شدند. نفیسه نماز ظهر عاشورا را به همراه بسیجیان دانشگاه تهران برگزار کرد.

برای من چراهای بسیاری وجود دارد . چرا به یاد نمی آوریم که خود در جوانی چه شوری داشتیم و شور جوانان افتخار آفرین این مرز و بوم را بجای به بند کشیدن به کانال های درست خدمت رسانی به مردم هدایت نمی کنیم؟

چرا به بچه های این مرز و بوم عشق و محبت هدیه نمی شود؟ چرا پدرانه و مادرانه به پای درد دل هایشان، به درک کمبودهایشان و به غمخواریشان نمی شتابیم؟

آری دلم گرفته است برای جوانان خوب این نسل که فقط دنبال حق خودشان هستند و متأسفانه از آنان دریغ می شود. نفیسه عزیز و پریسای گلم قلبم با شماست و لو این که قلبی مریض باشد از نبودن شما و امثال شما در کنارم دل شکسته ام.

مادر صلح - زهره تنکابنی

منبع: نوروز

مادران عزادار از کلن در حرکت اعتراضی ژنو شرکت کردند






مادران عزادار کلن سی و یکمین هفته اکسیون اعتراضی خود را در روز دوشنبه 15 فوریه 2010 در شهر ژنو برگزار کردند. آنها به همراه دیگر نیروهای اعتراضی در شهر کلن فراخوان دادند تا تظاهراتی در این شهر به هنگام بررسی پرونده حقوق بشر ایران در کمیسیون سازمان ملل در ژنو برگزار شود و خود نیز به همراه دیگر یاران با اتوبوسی که تهیه شده بود 1100 کیلومتر پیمودند تا در آنجا حضور یابند و خواسته های خود را به گوش همه برسانند


















.

شب های اوین... گزارش یک مادر عزادار

مادران عزادار از روز عاشورا هر چند شب یکبار و از ۲۰ دی ماه که ۱۴ نفر از دوستانمان را به جرم مادر بودن و پیگیر بودن حق فرزندان خود به زندان اوین منتقل کردند تا کنون تقریبا هر شب چند ساعتی همراه با خانواده دیگر زندانیان و مردمی که برای حمایت از فرزندان شجاع این مرزوبوم می آیند جلوی زندان اوین حضور دارند .
در این بین البته برای چندمین بار تعدادی از دوستانمان در اوین بسر می برند . این بار چند شب قبل از ۲۲ بهمن به خانه هایشان ریختند و به بهانه پیشگیری از وقوع جرم دستگیر و راهی اوین کردنشان و من ماندم که وزارت اطلاعات واقعا چقدر بفکر مادران است که نکند کاری دست خودشان بدهند ! این مادران همچنان در بازداشت بسر می برند .
در طی این شبها شاهد اتفاقات قشنگ بسیاری جلوی اوین بودم که بر آن شدم برخی از آنها را با دیگران قسمت کنم . مهمترین تغییری که به وضوح قابل تشخیص است این است که اوایل خانواده ها بسیار ناامید و دلمرده به نظر می رسیدند . به یاد دارم وقتی شب ۲۲ دی ماه مادران را آزاد کردند و ما با شور و اشتیاق ، با دست و سوت به استقبالشان رفتیم اکثراً نگران بودند که نکند شادی و دست زدنمان باعث شود تا فرزندان در بندشان مورد غضب زندانبانان قرار گیرند ، اما کم کم با ادامه پیدا کردن این رویه توسط مادران و استقبال خانواده های دیگر در شب های متوالی از آزادی تک تک زندانیان این جو سنگین شکسته شد تا جایی که اکنون مردم از همه قهرمانانشان با صلوات ، دست زدن و سوت استقبال می کنند .
- از جمله وسایل شخصی که به زندانیان می دهند حوله است که یکی از جوانان که تصادفا حوله اش سبز بود در لحظه آزاد شدن آن را بر روی دوشش انداخت و انگشتانش را به علامت V بالا برده که جمعیت بی امان تشویقش کردند .
- شاهد آزادی جوانی دیگر بودیم که برای چهارمین بار در جریان اعتراضات بعد از انتخابات دستگیر و راهی اوین شده بود هنگام آزادی پدرش با لبخند و در عین حال با بی حوصلگی با دست به او اشاره کرد که این بار خودش بیاید پایین و پسرش به محض پایین آمدن پرسیده بود : ۲۲ بهمن چند شنبه است ؟! و پدر در جواب گفت : اینبار اول وثیقه ات را آماده میکنی و بعد می روی .
- دختر جوانی را دیدم که به محض آزادی بر خاک بیرون از زندان و آزاد وطنش بوسه زد .
- دختران و پسرانی که به محض بیرون آمدن از زندان دنبال خانواده دوستان خود بودند تا از حال فرزندانشان باخبرشان سازند و یا پیغامهای دوستانشان را به خانواده ها برسانند .
- زنان و مردانی که پس از آزادی با حوصله تمام به سوالات تک تک خانواده ها جواب می دادند و تلاش می کردند به آنها روحیه دهند و بگویند فرزندانشان قوی و پر صلابت هستند ، شما قوی باشید .
- زندانیان بسیاری که هنگام آزادی با بالا بردن دستانشان به علامت V نوید پیروزی را می دادند و با تشویق گسترده مردم روبرو می شدند .
- شبی شاهد آزادی حجت الاسلام خلجی بودیم که هنگامی که ملبس به لباس روحانیت از در زندان بیرون آمد جمعیت یکصدا صلوات فرستادند و در این بین چندین نفر یادآوری کردند که سه صلوات پشت هم باشد تا به زندانبانان آزادی بگویند مردم احترامات ویژه را برای روحانیون واقعی ، به تشخیص خود و داوطلبانه قائل می شوند و تا زمانی که سوار خودرویش شود با صلوات ، دست و سوت از طرف مردم مشایعت شد .
- در شب ۲٣ بهمن خانواده ای ۱۵ نفره حضور داشتند که ٨ نفرشان از شهرهای کوچک آمده بودند همراه با فرزندانی خردسال و مادربزرگی پیر تا در راهپیمایی جنبش سبز حضور یابند و برای تکمیل کار زیبایشان برای همراهی با زندانیان و خانواده هایشان جلوی زندان حضور یافتند ، در بینشان کودکانی ۴ و ۱۰ ساله حضور داشتند و مادربزرگی هفتاد و چند ساله که آمده بود در کنار نوه های خردسالش باشد تا فرزندانش فارغ از نگرانی برای نوه هایش در راهپیمایی حضور یابند چون می داند که اگر ساندیس، مرغ، گوشت و پول به از ما بهتران می رسد سهم مردم فحاشی، گاز اشک آور، باتوم، زندان و شاید سرب داغ است. ترکیب سنی این خانواده بسیار جالب بود کودکانی ۴ و ۱۰ ساله، پسردائی و دختردائی حدود ۱٨ تا ۲۰ ساله، مادر و پدری حدوداً ٣۰ ساله، خاله ها و زن دائی هایی حدوداً ۴۰ ساله، دائی حدود ۵۰ سال و مادربزرگی هفتاد و چند ساله. مادر کودک ۴ ساله می گفت پسرش با بی صبری منتظر مرد شدن خود می باشد و هر از چند گاهی جلوی آینه می رود و از مادرش می پرسد اینها سیبیله؟ من دارم مرد میشم! آن شب کنار مادرش آمد و با زبان بسیار شیرین کودکانه گفت: مامان اگه من پشت اون دیوار برم کلی مرد میشم و وقتی مادر پرسید چرا؟ جواب داد: دائی میگه، و من از خود می پرسم آیا با چنین پشتوانه ای از نسل های مختلف که اینگونه همدل و همراه هستند حق داریم حتی لحظه ای در پیروزیمان تردید نکنیم ؟
- شب ۲٨ بهمن حدود ۵۰ نفر از فرزندان ایران در میان شور و اشتیاق فراوان خانواده ها و حامیانشان از زندان آزاد شدند. حداقل ۶ نفر از دختران و پسران جوان با مدرک جرمشان که کیس کامپیوتری در بغلشان بود آزاد شدند. اکثر آنها بصورت جمع ۴ و ۶ نفره و تقریبا پشت سر هم بیرون آمدند و در این زمان بود که صدای شادی و دست و سوت مردم بی وقفه و پشت هم شنیده میشد.
- شب ٣۰ بهمن ساعت ۹ شب دم زندان بودیم وقتی رسیدیم دوستان گفتند ظاهرا دیگر آزادی نداریم و به خانواده ها گفتند که بروند ما گفتیم یک ساعت دیگر هم منتظر می مانیم. حوالی ساعت ۹:٣۰ بود که خانم و آقایی جوان را دیدیم که با چند شاخه گل رز زیبا و تازه به جمع نزدیک شدند. دختر جوان به جمع که رسید ابتدا یک شاخه را به پدری پیر داد و پس از آن یک شاخه دیگر را به من و همینطور شاخه های گل را بین جمعیت تقسیم کرد. در برگشتشان جلو رفتم و بار دیگر از این کار بسیار زیبایشان تشکر کردم و پرسیدم کسی از شما آزاد شدند؟ پسر جوان در جواب با اندوه و اشکی در چشم گفت: نه، از سال ۶۷ دیگر امیدی به آزادیش نداریم، آمدیم تا بگوییم که شما تنها نیستید، ما هم با شما همدردیم و هیچ تفاوتی ندارد. فهمیدم که از خانواده اعدام شدگان سال ۶۷ هستند و بسیار متاثر شدم و در جواب گفتم: کاملا درسته، ما هم برای حمایت می آییم و آنها اصلا خود ما هستند و ما می توانستیم جای آنها باشیم چون آنان همان حرفی را زدند که ما زدیم. بار دیگر از آنها تشکر کردم و گفتم کارشان بسیار زیبا و با ارزش بود.
شاخه گل را به دختر یکی از مادران عزادار که در بند است دادم تا پس از آزادی مادرش به او تقدیم کند و حکایت امشب را باز گوید.
در جمع جلوی زندان دیگر همه آشنایند و صمیمی. اینجا جایی است که خانواده ها تصمیم گرفتند تا غمهای خود را با هم قسمت کنند و به جای گریستن در تنهایی می آیند تا کنار هم بایستند و به یکدیگر بگویند که تنها نیستند و حمایت خود از فرزندان، پدران و مادران زندانی را با روحیه ای مصمم و امیدوار اعلام کنند.

منبع: فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران