Saturday, May 8, 2010

با سلام و درود به همه جان باختگان چه در بهشت زهراهای ایران چه در زندانهای ایران

شنیده بودم که گفته بودند خاطرات خود را بنویسید. باشد می نویسم از بیرون درهای اوین و درون دیوارهای بلند آن
بیرون دیوارها از تابستان با هوای گرم و پشه شروع شد . شبها در کنار خانواده ها. همراه با آنها روزه باز کردیم و بر سر سفره های افطاریشان نشستیم. در تولدهایشان شرکت کردیم و در اندوه دوری شان گریستیم و در خوشحالی آزادی عزیزانشان خندیدیم و با هم بارها و بارها پیمان بستیم که تاآزادی حتی یک مبارز سنگر اوین را ترک نگوییم. هوا آرام آرام و بخاطر دل مادران و پدران و فرزندان و خواهران و برارادران اسیر در زندانها و اسیر در دل خاکها سرد می شد دوست نداشت زمستانی کند. آسمان دلش برای مردمی که می باید شبها و روزها به دنبال عزیزانشان در خیابانها و جلوی در زندانها و دادگاهها باشند می سوخت و سردی نمی کرد. دستها به آسمان رفت که خدایا ابر و باران و برف بفرست ما سرما را تحمل می کنیم تا هموطنان ما برای تابستان آب و میوه های خوش طعم ایرانی را بچشند و لب به میوه های وارداتی نزنند چرا که عزیزانی هم اکنون دربند هستند که به ورود میوه به کشور اعتراض داشتند برای دل آنها هم که شده برف ببار و سرما بیاور. سرمای طاقت فرسای بهمن از راه رسید با باران و بدون برف لازم. زورگویان نظام آب را در سطح پیاده روی اوین ول کردند تا زیر پای نه خسته عزیزان مشایعت کننده زندانیان ول شود و از سرما به خانه هایشان برگردند ولی مبارزان پشت دیوارهای اوین عزمشان راسخ تر از نیروی مقابل بود. نمی گویم دشمن چرا که آنها هم مامورند و برای یک لقمه نان تن به این کار می دهند آنها هم هم هیهنان ما هستند پس باید همه با هم گذشت کنیم تا بتوانیم ایرانی واقعی شویم. هم میهنان ما نیروی مقابل ما هستند آب را در پیاده رو ول می دادند و دوستان برای اینکه از ورود سرما به بدنهای نیرومند خود جلوگیری کنند پاهایشان را لای پنبه و دستمال کاغذی وجورابهای ضخیم می پوشاندند تا بتوانند سرما را شکست دهند و ساعتهای متوالی پشت دیوارها به انتظار آزادی بقیه باشند
و آنطرف دیوار چه غوغای بود درون سلولها. همه منتظر ساعت 5 به بعد بعدازظهر بودند. تازه واردها برای آنها که قدیمی تر بودند خبر می آوردند که در پشت دیوارها شبها چه موجی از مردم در گرمای تابستان و حال در سرمای زمستان برای حمایت از شما دلیران در حال دست زدن و سوت زدن می باشند. در سکوت سلولها صدای سوتهای ممتد و گاه صدای دست زدنهای متوالی و گاه صدای صلوات می آمد و آن درونیها چه خوشحال از شنیدن صدای یارانشان. پس هنوز جنبش زنده است چه فرقی می کرد رنگ جنبش چه باشد مهم زنده بودن جنبش بود که هست
حال اینک بهار رسیده. تعداد زیادی از یاران هنوز دربندند ولی گویا یاران پشت دیوارها از سرمای زمستان خسته شده اند و دیگر نیروهای مردمی برای حمایت یاران دربند نمی روند. دوستان و یاران آن درونیها دلشان به صدای دست زدن و سوت شما خوش است بیاید بار دیگر با هم شبهای اوین را براه اندازیم و بتوانیم دلگرمی برای عزیزان دربندمان باشیم تا روزها و شبهای کسالت آور زندان را راحتتر تحمل کنند. این شبها شبهای بهاری است بگذارید فصل جنبش پشت دیوارهای اوین کامل شود. از تابستان 88 شروع شد و تنها بهار را کم دارد. همه با هم شبهای بهاری را به پشت دیوارها ببریم تا فصل ملاقاتهای پشت دیواری کامل شود و ایران آزاد را ببینیم
به امید آزادی ایران
نوشته از خواهر

Thursday, May 6, 2010

مادری دیگری از تبار خاوران از میان ما رفت

مادر مروارید نصیر، مادر جان باخته داریوش کایدپور روز چهارشنبه ٢۶ اسفند ١٣٨٨، برابر با ١٧ مارس ٢٠١٠ در سن هفتاد و هشت سالگی در بیمارستانی در کرج، با زندگی وداع کرد. مادر مروارید در خانواده ای زحمتکش در مسجدسلیمان چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی و نوجوانی با رنج کار و استثمار آشنا شد. زندگی مشترک مادر با جمعه کایدپور از فعالان کارگری در شرکت نفت، سرآغاز مباززاتی شد که مادر را در کنار همسرش به مبارزات کارگران شرکت نفت پیوند داد. در کشاکش مبارزات کارگران شرکت نفت علیه رژیم شاه، ساواک همسرش را بارها دستگیر و زندانی کرد. در نبود همسر، مادر مروارید در دو سنگر کار و مبارزه طبقاتی، تلاشگری خستگی ناپذیر بود و یک تنه، یک سر به زندان داشت و یک سر به تامین نان و هزینه های زندگی فرزندانش.

دو فرزند بزرگتر مادر، به تاثیر از موقعیت اجتماعی و مبارزات خانوادگی، درگیر مبارزه سیاسی شدند. مادر این بار برای ملاقات فرزندانش، به مدت هفت سال از سال های ٤٩ و ۵٠ تا مقطع قیام در سال ۵۷، شب و روزش را در مقابل زندان های تهران گذراند. رفت و آمد به زندان، جزئی از زندگی مادر و با مبارزات او پیوند خورده بود. مادر سال ها برای دیدار فرزندان زندانی اش ایرج و داریوش از مسجدسلیمان به تهران سفر کرد. جمعه، همسر مادر در مهر ۵٤ در راه برگشت از زندان در یک حادثه رانندگی کشته شد. فقدان همسر، زندگی را دوچندان برای مادر سخت کرد. رفت و آمد به زندان از مسجدسلیمان تا تهران، مادر مروارید را فرسوده و خسته کرده بود. به ناچار، با تمام سختی های زندگی همراه با فرزندانش به تهران نقل مکان کرد.

با آزادی فرزندانش از زندان در ماه های پیش از قیام ۵۷، زندگی مادر رنگ و شور دیگری گرفت. مانند هزاران مادر و زن کارگر مبارز، فعالانه در قیام شرکت کرد. شور و شعف مادر را رژیم جمهوری اسلامی با دستگیری فرزندانش در سال ۶٠ از او گرفت. مادر مروارید یک بار دیگر راهی زندان های تهران شد. او نیرو و انرژی عجیبی داشت. هرگز امید را از دست نداد و استوار در مقابل سختی ها و بیدادگری دو رژیم شاه و شیخ ایستاد.

مادر مروارید، در یکی از روزهای شهریور ۶٧، به ملاقات داریوش در زندان اوین رفت، همان روزهائی که جنایت کاران جمهوری اسلامی رابطه زندان با بیرون را قطع کرده بودند و به کشتار زندانیان سیاسی مشغول بودند. مادر آن روز و روزهای دیگر هرگز موفق به دیدار با فرزندش نشد. دوماه بعد خبر اعدام داریوش را به وی دادند. مادر با این خبر شکست و هرگز لبخند به صورت پر درد و رنجش بر نگشت. جسم و روان مادر، به تدریج روبه تحلیل رفت و عاقبت مرگ، این مادر مبارز و خستگی ناپذیر را از پای در آورد.

مادر مروارید، یکی از مادران خاوران و تکیه گاه کارزار بود و همچون مادران و پدرانی که در این چند سال شاهد مرگشان بوده ایم، آرزو داشت دادگاه جمهوری اسلامی در دوران حیات او برگزار شود. ما یک بار دیگر با مادر مروارید و همه ی مادران عهد می بندیم، که تا دادخواهی فرزندانشان و برگزاری این دادگاه از پای ننشینم.

یادش گرامی باد!

کمیته هماهنگی
کارزار تدارک دادگاه بین المللی برای محاکمه جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت

همگام با دیگر شهرها و در راستای اعلام همبستگی مادران عزادار با معلمان



بزرگداشت معلمان در رشت توسط مادران عزادار

چهارشنبه ۵ مهٔ ۲۰۱۰

همگام با دیگر شهرها و در راستای اعلام همبستگی مادران عزادار با معلمان، و پیرو فراخوان تشکل‌های صنفی معلمان برای گرامی‌داشت یاد و خاطره‌ی معلمان در گذشته در روز معلم، مادران عزادار رشت، روز شنبه بر مزار چند معلم خوش‌نام گیلانی حاضر شده و با نثار شاخه‌های گل بر مزار آنان ، این روز را گرامی داشتند.
شایان ذکر است با وجود وضعیت نا‌مساعد جوی و بارش سیل‌آسای باران این مراسم در گورستان سلیمان‌داراب رشت برگزار شد.
در این مراسم ، مادران بر سر مزار شیون فوی، شاعر و معلم پر‌آوازه گیلانی و آقی اردشیری از دبیران متعهد و معروف رشت که به دانش‌آموزان محروم بسیاری بدون کوچک‌ترین چشمداشت مالی، سال‌ها درس داده بود، حاضر شدند.





0 نظرات

Monday, May 3, 2010







با روزه سیاسی معلمان در 12 اردیبهشت 1389 همراه می شویم

یکشنبه ۲ مهٔ ۲۰۱۰

روزمعلم است!
در حالی که بسیاری از ، معلمان فرهیخته ی کشورمان در زندانها هستند و بیسوادها در قدرت ، چگونه روز معلم را گرامی بداریم . یاد معلمان شهید گرامی ، روحشان شاد !
به امید آزادی همه ی اسیران به ویژه معلمان در بند ، با روزه سیاسی معلمان در 12 اردیبهشت 1389 همراه می شویم .
مادران عزادار-10/2/1389
0 نظرات



Sunday, May 2, 2010

چهل و دومین هفته همبستگی با مادران
عزادار ایران در شهر کلن /آلمان
دوم ماه می 2010 برابر با 11 اردیبهشت 1389
با وجود باران شدید عده زیادی از حامیان مادران امروز در برنامه شرکت کرده بودند و استقبال و توجه مردم نیز مثل همیشه چشمگیر بود.










































روز گذشته نیز به مناسبت اول ماه مه "روز کارگر " مادران در برنامه ای که هر ساله از طرف احزاب مختلف آلمانی در میادین شهر برگزار میشود حضور داشتند و هر کدام جداگانه با مردم شرکت کننده صحبت کرده و آنها را از وضعیت زندانیان سیاسی و وضعیت نا بسامان کارگران ایران مطلع کردند .














همچنین جمعیت ایرانی دفاع از زندانیان سیاسی شهر کلن هر ساله به این مناسبت عکسهائی از زندانیان سیاسی را به نمایش میگذارد و اعلامیه هائی را به زبان آلمانی و فارسی تهیه کرده و جهت افشاگری بین مردم پخش میکند. عده ای از مادران گروه همبستگی در این برنامه شرکت کرده و به این طریق آنها را حمایت کردند






















عکس جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی از آرشیو